معنی تدابیر

لغت نامه دهخدا

تدابیر

تدابیر. [ت َ] (ع اِ) ج ِ تدبیر. تدبیرها و بندوبست و ص-لاح دید. (ناظم الاطباء): و انواع تدابیر موافق انوار تقادیر نمی آید. (سندبادنامه ص 55). رجوع به تدبیر شود.

حل جدول

تدابیر

صلاحدیدها

اندیشه ها

فرهنگ معین

تدابیر

جمع تدبر.، جمع تدبر.، اندیشه ها، پایان بینی ها. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

تدابیر

پایان‌نگری‌ها، تدبیرها، چاره‌اندیشی‌ها، درایت‌ها، رایزنی‌ها، شورها، عاقبت‌اندیشی‌ها، مشورت‌ها

فارسی به عربی

تدابیر

إِجراءات


تدابیر جنگی

وسائل


تدابیر معمول

إجراءاتٌ رَتیبه (رُوتینیه)


تدابیر شدید

إجراءاتٌ قهریه


تدابیر پیشگیرانه

إجراءاتٌ مُعَوَّقه


تدابیر اداری

إِجراءاتٌ (تَدابیرُ) إداریه


تدابیر امنیتی

إجراءاتُ أمْنیه


تدابیر اولیه

إجراءاتٌ اوَّلیه


تدابیر ویژه

إجراءاتٌ خاصَّه

فرهنگ فارسی هوشیار

تدابیر

(مصدراسم) جمع تدبیر. پایان بینیها کار ساختمانها، اندیشه ها.

معادل ابجد

تدابیر

617

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری