معنی تحتانی

لغت نامه دهخدا

تحتانی

تحتانی. [ت َ نی ی] (ع ص نسبی) منسوب به تحت یا آنچه در تحت باشد. (از المنجد). منسوب به تحت.زیرین و زیری. (ناظم الاطباء). چیزی که نسبت به چیزی دیگر در زیر واقع شده و عموماً در عمارت استعمال کنند. (فرهنگ نظام). فرودین. مقابل زبرین و فوقانی.
- طبقه ٔ تحتانی، مقابل فوقانی. بنای زیرین. اشکوب زیرین.
|| حرفی که دارای یک یا چند نقطه در زیر باشد، چون با و یا، مقابل فوقانی که دارای یک یا چند نقطه بر بالاست، مانند تا و خا.


احلیل تحتانی

احلیل تحتانی. [اِ لی ل ِ ت َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) سوراخی غیرطبیعی که در بعض کسان زیر نره برای خروج بول باشد.


قطب تحتانی

قطب تحتانی. [ق ُ ب ِ ت َ] (اِخ) قطب الدین رازی.در مقابل قطب فوقانی. رجوع به قطب الدین رازی شود.

فارسی به انگلیسی

تحتانی‌

Bottom, Underneath

فرهنگ معین

تحتانی

(تَ) (ص نسب.) فرودین، زیری.

کلمات بیگانه به فارسی

تحتانی

زیرین

مترادف و متضاد زبان فارسی

تحتانی

پایین، زیرین، سفلی، فرودین،
(متضاد) زبرین، فوقانی

فرهنگ عمید

تحتانی

زیری، زیرین،

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تحتانی

زیرین

فارسی به عربی

تحتانی

تحت، قاع


جریان تحتانی

تیار تحتی

فرهنگ فارسی هوشیار

تحتانی

زیرین و زیری


مادینه ی تحتانی

فرودین

معادل ابجد

تحتانی

869

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری