معنی تحتانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تحتانی. [ت َ نی ی] (ع ص نسبی) منسوب به تحت یا آنچه در تحت باشد. (از المنجد). منسوب به تحت.زیرین و زیری. (ناظم الاطباء). چیزی که نسبت به چیزی دیگر در زیر واقع شده و عموماً در عمارت استعمال کنند. (فرهنگ نظام). فرودین. مقابل زبرین و فوقانی.
- طبقه ٔ تحتانی، مقابل فوقانی. بنای زیرین. اشکوب زیرین.
|| حرفی که دارای یک یا چند نقطه در زیر باشد، چون با و یا، مقابل فوقانی که دارای یک یا چند نقطه بر بالاست، مانند تا و خا.

فرهنگ معین

(تَ) (ص نسب.) فرودین، زیری.

فرهنگ عمید

زیری، زیرین،

حل جدول

زیری

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

زیرین

کلمات بیگانه به فارسی

زیرین

مترادف و متضاد زبان فارسی

پایین، زیرین، سفلی، فرودین،
(متضاد) زبرین، فوقانی

فرهنگ فارسی هوشیار

زیرین و زیری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر