معنی تاجدار
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
تاجدار فلک. [رِ ف َ ل َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از خورشید است:
تو تاجبخش جمع سلاطین و همچو من
سلطان تاجدار فلک طوقدار توست.
خاقانی.
فرهنگ معین
دارنده تاج، نگاه دارنده افسر، پادشاه، سلطان، بزرگ، سرور. [خوانش: (ص فا.)]
حل جدول
پادشاه
فرهنگ فارسی هوشیار
مترادف و متضاد زبان فارسی
پادشاه، تاجور، دیهیمدار، سلطان، شاه،
(متضاد) رعیت، مملوک
واژه پیشنهادی
ذبیح الله منصوری
عنوان پادشاه
تاجدار
کنایه از پادشاه
تاجدار
اثری از رضا براهنی
آدمخواران تاجدار
از گل ها
آنمون تاجدار
معادل ابجد
609