معنی بیگمان
حل جدول
بیشک و تردید
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدون تردید، بدونشک، بیتردید، بیشبهه، بیشک، مسلمیقیناً، حتم
بلاتردید
بیتردید، بیگمان، بیشک، قطع
بیشبهه
بدونتردید، بیتردید، بیشک، بیشبهت، بیگمان، حتمی، قطع
بیشک
بدونتردید، بیتردید، بیشبهه، بیگمان، حتمی، قطعاً، مسلم
جازم
برا، برنده، قاطع، بیگمان، قطعی، خبر، قضیه
متیقن
بیشبهه، بیشک، بیگمان، حتم، یقین، محقق، ثابتشده، استوار
حتمی
جزمی، بطورحتم، بیگمان، جزم، قطعی، یقینی، بایسته، ضروری،
(متضاد) محتمل
یقین
اطلاع، اطمینان، اعتقاد، ایقان، باور، بصیرت، بیشبهه، بیگمان، حتمی، قطع، مسلم
یقیناً
البته، بالقطع، بدرستی، براستی، بیتردید، بیشبهه، بیگمان، قطعاً، محققاً، مسلماً، مطمئناً
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه شک ندارد کسی که سو ء ظن ندارد، بدون شک یقینا.
واژه پیشنهادی
یقین کردن
فرهنگ عمید
معادل ابجد
123