معنی بندر هلند
لغت نامه دهخدا
هلند. [هَُ ل َ] (اِخ) نام دو ایالت است در کشور هلند. یکی از آنها ایالتی معروف به هلند شمالی که تقریباً در مغرب کشورقرار گرفته و در حدود 1700000 سکنه دارد. دیگری هلند جنوبی است در جنوب غربی کشور هلند که سکنه ٔ آن در حدود 2200000 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی وبستر).
هلند. [هَُ ل َ] (اِخ) این کشور را اروپائیان «ندرلندز» (سرزمینهای پست و کم ارتفاع) میخوانند. یک کشور پادشاهی است که در شمال غربی اروپا و در کنار دریای شمال قرار دارد. بلژیک در جنوب آن و آلمان در مشرق آن است.وسعت این کشور با دریاهای پرجزیره ٔ آن 13433 کیلومتر مربع و جمعیت آن برطبق آمار سال 1939 م. 8828680 تن است. شهرستانهای مهم آن عبارتند از: درنت، فریزلند، گلدرلند، گرولینگن، لیمبورگ، برابانت شمالی، هلند شمالی، اوترخت، زی لند، هلند جنوبی و اویریجسل. (از فرهنگ جغرافیایی وبستر).
بندر
بندر. [ب َ دَ] (اِخ) نام شهری است در غرجه. (فرهنگ اسدی):
بسی خسرو نامور پیش از او
شدستند زی بندر و ساربان.
دیباجی (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 161).
بندر. [ب َ دَ] (اِ) محلی باشد که قافله و تجار در آن بسیار آیند و روند. (برهان). کنار دریا که جای بستن کشتی باشد و معنی هر شهری که بر کناره ٔ دریای محیط واقع باشد. (از غیاث). محلی باشد که قافله و تجار بسیار بر آن صادر ووارد شود و بیشتر آن بر لب دریاها و رودهای بزرگ باشد چنانکه در فارس زیاده از بیست بندر بر لب دریا است و اصل آن بُندَر است که بار و بنه در آنجا نهند و اسکله گویند و اسکله ترکی است و بمعنی معبر بحر آمده. (انجمن آرا) (آنندراج). لنگرگاه کشتی از کناره ٔ دریا که کاروان و تجار در آن بسیار آیند و روند و کشتی مال التجاره ها بدان جا آرند و از آنجا برند. ج، بنادر. (یادداشت بخط مؤلف). محلی است در ساحل دریا یا رودخانه که محل توقف و بارگیری و باراندازی وسایل نقلیه ٔ دریایی است، و آن معمولاً شامل انبارها و جرثقیلهاو وسایل فنی دیگر نیز هست. شهر ساحلی، بندرگاه. توضیح: این کلمه بهمین صورت معرب شده جمع آن «بنادر» آید. (فرهنگ فارسی معین): روزی بتماشا بیرون رفته بود نزدیک آن بندر رسید. (قصص الانبیاء ص 177).
باش بندر
باش بندر. [ب َ دَ] (ترکی، اِ مرکب) شهبندر. رئیس امور مربوط به بندر.
فرهنگ عمید
جایی در کنار دریا که محل توقف، بار انداختن، یا بارگیری کشتیها است، بندرگاه،
هر شهری که در کنار دریا باشد،
* بندر آزاد: بندری در یک کشور که ورود و خروج و باراندازی و بارگیری برای کشتیهای سایر کشورها در آنجا آزاد است،
باش بندر
رئیس بندر، شاهِ بندر، شهِ بندر،
شاه بندر
دریافتکنندۀ عوارض گمرکی، رئیس بندر، رئیس بازرگانان،
بندر بزرگ،
بندر آزاد،
فارسی به انگلیسی
Holland
مترادف و متضاد زبان فارسی
دریاکنار، دریابار، شهرساحلی، ساحل، بارانداز، بندرگاه، لنگرگاه
معادل ابجد
345