معنی بلوطی

فارسی به انگلیسی

بلوطی‌

Oak, Oaken

فارسی به عربی

عربی به فارسی

بلوطی

ساخته شده از چوب بلوط , بلوطی

لغت نامه دهخدا

بلوطی

بلوطی.[ب َل ْ لو] (اِخ) منذربن سعیدبن عبدالرحمان نفزی قرطبی، مکنی به ابوالحکم. قاضی القضاه اندلس. او خطیب و شاعر بود و نسبت وی به «فحص البلوط» است. بلوطی بسال 355 هَ. ق. در قرطبه درگذشت. او راست: الابانه عن حقائق اصول ادیانه الانباه علی استنباط الاحکام من کتاب اﷲ الناسخ و المنسوخ. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 229 بنقل از تاریخ علماء الاندلس و نفخ الطیب و بغیهالملتمس و الکامل ابن اثیر و ازهارالریاض و ارشادالاریب).

بلوطی.[ب َل ْ لو] (ص نسبی) منسوب به بلوط، که درختی است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به بلوط شود. || منسوب به فحص البلوط، که جایگاهی است نزدیک قرطبه از بلاد اندلس. (اللباب فی تهذیب الانساب).

بلوطی. [ب َ] (اِ) نباتی است برگش شبیه به برگ سیر و سیاه لون و بدبو و شاخه های آن مربع و سیاه و پرشاخ و برگش چیزی شبیه به پشم و گلش مدور و زرد و اغبر است. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن).


عمر بلوطی

عمر بلوطی. [ع ُ م َ رِ ب َل ْ لو] (اِخ) بطروجی اقریطشی. رجوع به ابوحفص (عمر بلوطی...) شود.


شاه بلوطی

شاه بلوطی. [ب َ] (ص نسبی) برنگ پوست شاه بلوط. سرخ تیره که بسیاهی زند. (یادداشت مؤلف).

فارسی به آلمانی

بلوطی

Eichen [adjective]

حل جدول

بلوطی

قهوه ای مایل به سرخ

قهوه‌ای مایل به خرمایی

قهوه ای مایل به خرمایی

قهوه‌ای مایل به سرخ

انگلیسی به فارسی

oaken

بلوطی

معادل ابجد

بلوطی

57

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری