معنی بزودی

لغت نامه دهخدا

بزودی

بزودی. [ب ِ] (ق مرکب) (از: ب + زود + ی) بعجلت و شتاب. (آنندراج). با شتاب و سرعت. شتابان. (ناظم الاطباء):
اگر من بزودی بیایم براه
چه گوید مرا آن خردمند شاه ؟
فردوسی.
من از پس بزودی بیارم سپاه
سپاهی بکردار ابر سیاه.
فردوسی.
پدر نام ساسانْش کرد آن زمان
مر او را بزودی سر آمد زمان.
فردوسی.
- بزودی زود، بسیار زود. بسیار سریع. (فرهنگ فارسی معین).

فارسی به انگلیسی

بزودی‌

Anon, Shortly

فرهنگ فارسی هوشیار

بزودی

‎ زود، با شتاب و سرعت.


بزودی زود

‎ بسیار زود، بسیار سریع.

حل جدول

بزودی

عن قریب

عنقریب


عنقریب

بزودی

فارسی به عربی

بزودی

عما قریب، فی الوقت الحاضر، قریبا، مبکرا

فارسی به آلمانی

بزودی

Bald sowie rasch, Bald, Demnächst, Gleich, Nächstens, Sobald, Baldig, Früh, Fruh [adjective], Frühzeitig, Zeitig

انگلیسی به فارسی

anon

بزودی


by and by

بزودی


presently

بزودی


soon

بزودی

معادل ابجد

بزودی

29

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری