معنی بزودی به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Anon, Shortly

فارسی به عربی

عما قریب، فی الوقت الحاضر، قریبا، مبکرا

فارسی به آلمانی

Bald sowie rasch, Bald, Demnächst, Gleich, Nächstens, Sobald, Baldig, Früh, Fruh [adjective], Frühzeitig, Zeitig

پیشنهادات کاربران

عنقریب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر