معنی بدل

بدل
معادل ابجد

بدل در معادل ابجد

بدل
  • 36
حل جدول

بدل در حل جدول

  • تقلبی، غیر اصل، مسئول انجام کارهای خطرناک در فیلم
  • غیر اصل
  • تقلبی
  • تقلبی، غیراصل، مسئول انجام کار های خطرناک در فیلم
مترادف و متضاد زبان فارسی

بدل در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بدلی، تقلبی، تقلیدی، ساختگی، قلابی، قلب، مصنوعی،
    (متضاد) اصل، اصلی، عوض، مبادله، معاوضه، جانشین، عوض،
    (متضاد) اصلی، ضد، نقیض، بدل‌کار. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

بدل در فرهنگ معین

  • (بَ دَ) [ع.] (ص.) کریم، شریف. ج. ابدال، بدلا.
  • هر چیزی که به جای دیگری واقع شود، عوض، جانشین، جمع بُدلا. [خوانش: (بَ دَ) [ع. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

بدل در لغت نامه دهخدا

  • بدل. [ب َ دَ] (ع اِ) هرچه بجای دیگری بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنچه بجای دیگری ایستد. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی). خلف. (از اقرب الموارد). قیض. عوض. عقبه. (از منتهی الارب). عوض و گهولی و هرچیز که بجای دیگری واقع شود. نایب و قائم مقام: بدل ِ آن، بجای آن. (ناظم الاطباء). بدیل. جای ِ. بجای ِ. بدل ِ آن، بجای آن. بدل ِ چیزی، بجای ِ آن. ببدل ِ؛بجای ِ. (از یادداشتهای مؤلف). جانشین:
    آن گرد یل فکن که به تیر و سنان گرفت
    اندر نهاله گه بدل آهوان هزبر. توضیح بیشتر ...
  • بدل. [ب َ] (ع مص) تغییر. تغییر دادن. (از اقرب الموارد). || عوض و جانشین کردن. جانشین کردن چیزی باچیز دیگر. (از اقرب الموارد): بدلت الثوب بغیره بدلاً؛ عوض کردم آن جامه را با غیر آن. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • بدل. [ب َ دَ] (ع مص) درد گرفتن دستها و پاها. درد گرفتن مفاصل و دستها وپاها. (از ناظم الاطباء). درد گرفتن مفاصل و دستها یا درد گرفتن استخوانها. (از اقرب الموارد). || (اِ) درد دستها و پایها. (منتهی الارب) (آنندراج). درد مفاصل و دستها یا درد استخوانها و از آن است «و رب بدل شر من بدل ». (ازاقرب الموارد). درد بندگاهها و دستها. (شرح قاموس). ج، اَبدل. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
  • بدل. [ب ِ] (ع اِ) هرچه بجای دیگری بود. بَدَل. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || (ص) شریف و کریم. (ناظم الاطباء). شریف و کریم. (از ذیل اقرب الموارد). بزرگوار بخشنده. (شرح قاموس). رجل بدل، مرد شریف و کریم. (منتهی الارب). ج، ابدال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به بَدَل شود. توضیح بیشتر ...
  • بدل. [ب َ دِ] (ع ص) کسی که پاها و دستها و مفاصل وی درد کند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
  • بدل. [ب ُ دُ] (اِ) جمعی است سر و پا برهنه که آن را در هند بودله گویند و زن فاحشه ٔ کوچه گرد را بودلی. (آنندراج):
    همه رفعت مآب لیک دنی
    همه فطرت مآب لیک بدل.
    فوقی [در هجو ابنای زمان] (از آنندراج).
    ورجوع به ماده ٔ بعد شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بدل در فرهنگ عمید

  • بدلی
    (اسم) هرچه به‌جای چیز دیگر واقع می‌شود، عوض، جانشین،
    (هنر) در سینما، بدلکار،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بدل در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

بدل در فارسی به انگلیسی

  • Double, Fake, False, Reproduction, Stand-In, Substitute
فارسی به ترکی

بدل در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

بدل در فارسی به عربی

  • اضافه، باطل، بدیل، مزور
ترکی به فارسی

بدل در ترکی به فارسی

  • بدل 2- قیمت، بها
فرهنگ فارسی هوشیار

بدل در فرهنگ فارسی هوشیار

  • جانشین، عوض کردن، تغییردادن
فرهنگ فارسی آزاد

بدل در فرهنگ فارسی آزاد

  • بَدَل، عِوَض، هرچه بجای دیگری واقع شود، شریف و کریم، خَلَف، (جمع: اَبدال)،. توضیح بیشتر ...
  • بَدل، (بَدَلَ -ٌ و اَبدَلَ و بَدَّلَ) تغییر دادن، دگرگون کردن، تبدیل کردن،. توضیح بیشتر ...
اصطلاحات سینمایی

بدل در اصطلاحات سینمایی

  • فردی که در صحنه های خیلی خطرناک، یا در نماهای دور که چهره بازیگر مشخص نیست و در نتیجه هویتش آشکار نمی شود، به جای بازیگر زن یا مرد ظاهر می شود. بدل کارانی که باید صحنه های خطرناک را اجرا کنند، آموزش های ویژه ای می بینند. امروزه کلاس های آموزشی برای بدل کاری در کشورهایی که صنعت سینمای قوی دارند دایر است. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

بدل در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

بدل در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید