معنی بدشانس
حل جدول
بداقبال
بدشانس و بداقبال
بدبیار
کارگردان فیلم بدشانس
بابک نوری
خر ما از کرگی دم نداشت
بدشانس بودن
پا به دریا بگذاره دریا خشک می شود
بدشانس، بد اقبال
مترادف و متضاد زبان فارسی
بداقبال، بدطالع، پیشانیسیاه، سیاهپیشانی،
(متضاد) اقبالمند، خوششانس، خوشطالع
بدبیار
بداقبال، بدشانس، بدبخت، پیشانیسیاه، بزبیار،
(متضاد) اقبالمند، ستارهدار، خوششانس
خوشاقبال
پیشانیسفید، خوشطالع، خوشبخت، خوششانس، سعید، نیکاختر، بلنداختر، نیکبخت،
(متضاد) بدشانس، پیشانیسیاه، بداختر
بیطالع
بدبخت، بدشانس، بدطالع، بیاقبال، حرمانزده،
(متضاد) خوشطالع، اقبالمند، بیبهره، بینصیب، محروم،
(متضاد) بهرهمند، بهرهور
بداقبال
ادبار، بداختر، بدبخت، بدشانس، بدطالع، بیدولت، تیرهبخت، تیرهروز، شوربخت، نگونبخت،
(متضاد) خوشاقبال، خوششانس
فارسی به انگلیسی
Luckless, Unfortunate, Unhappy, Unlucky
فرهنگ معین
(~.) (ص.) بداقبال، آن که اغلب حوادث ناگوار در زندگی اش رخ می دهد. مق. خوش شانس.
فارسی به ایتالیایی
sfortunato
انگلیسی به فارسی
بدشانس
ضرب المثل فارسی
بدشانس بودن
واژه پیشنهادی
ماجراهای بچه های بدشانس
معادل ابجد
417