معنی بدخواهان

حل جدول

بدخواهان

دشمنان

واژه پیشنهادی

بدخواهان

بد اندیشگان


اثری از احمد کسروی

در پاسخ بدخواهان

فرهنگ فارسی آزاد

مغلین

مُغِلِّین، بدخواهان و حسودان، خائنان، صاحبان غل و غش،

تعبیر خواب

لعل

خواب لعل کبود: شادی و خبرهای خوش
لعل کبود می خرید: دوست یا نامزد شما همینجا شما را ترک می کند
لعل کبود می فروشید: یکی از بدخواهان در پی ضررزدن به شماست.
- کتاب سرزمین رویاها

لغت نامه دهخدا

ببرمحمد پاشا

ببرمحمد پاشا. [ب م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) از وزرای زمان سلطان عثمان خان ثانی، در زمان صدارت کمانکش علی پاشا بر اثر سعایت بدخواهان به سال 1032 هَ. ق. به قتل رسید. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).


قاهرة

قاهره. [هَِ رَ] (ع ص) مؤنث قاهر. غالب: همه ٔ دشمنان بدخواهان اسلام و دولت قاهره را عاقبت چنان باد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی). || (اِ) شتاب زدگی. || اول از هر چیزی. || گوشت میان کتف و گردن. || گوشت میان سر و سینه. (منتهی الارب).


کمال الدین

کمال الدین. [ک َ لُدْ دی] (اِخ) حسین بن خواجه جلال الدین قنبر گیرنگی (متوفی به سال 899 هَ. ق.) از اکابر ابیورد و عهده دار صدارت سلطان حسین بایقرا بود و با وجود پاکی و نیکنامی بر اثر سعایت بدخواهان معزول شد. (ازحبیب السیر چ خیام ج 4 ص 322).


رمق

رمق. [رُ م ُ] (ع ص، اِ) درویشان که روزگار را به اندک معیشت گذارند.ج ِ رامِق و رَموق. (منتهی الارب). فقیرانی که به اندک مایه از معیشت اکتفاء کنند. (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغه). || بدخواهان. (منتهی الارب). حاسدان. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). حسودان. || اندکی از مایه ٔ زندگی. (از متن اللغه).


نائبات

نائبات. [ءِ] (ع اِ) ج ِ نائبه. رجوع به نائبه شود:
تو مرفه عیش و بدخواهان تو
یافته از نائبات عصر عصر.
سوزنی.
او نائب خداست به رزق من
یارب ز نائبات نگهدارش.
خاقانی.
ثبات عمر تو باد و دوام عافیتت
نگاهداشته از نائبات لیل و نهار.
سعدی.
گریز نیست کسی را زحادثات قضا
خلاص نیست تنی را ز نائبات قدر.
قاآنی.


علی جوینی

علی جوینی. [ع َ ی ِ ج ُ وَ] (اِخ) ابن بهاءالدین جوینی. وی نواده ٔ خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان بود. آنگاه که به سال 683 هَ.ق. خواجه شمس الدین و چهار فرزندش به سعایت بدخواهان به دست ارغون خان کشته شدند، پس از 5 سال ابن علی بن خواجه بهاءالدین را نیز (688 هَ. ق.) به قتل رسانید. (از تاریخ مفصل ایران، مغول چ عباس اقبال ص 233).


شاعر رسول ا

شاعر رسول ا. [ع ِ رُ رَ لِل ْ لاه] (اِخ) شاعرالنبی. شاعر پیغمبر. شهرت حسان بن ثابت. وی مدایح بسیاری درباره ٔ حضرت رسالت پناهی (ص) سروده و بدگویان و بدخواهان پیغمبر اسلام را هجوهای بسیاری گفته است و آن حضرت اثر اشعار وی را که درباره ٔ دشمنان دین گفته بیشتر از اثر تیر و نیزه شمرده اند. رجوع به ریحانه الادب ج 1 ص 324 و ج 2 ص 285 و حسان بن ثابت شود.


دست برگشادن

دست برگشادن. [دَ ب َ گ ُ دَ] (مص مرکب) دست برگشودن. گشودن دستها. بالا بردن دستها:
ای نفس جهد کن که چو مردان قدم نهی
ور پای بسته ای به دعا دست برگشا.
سعدی.
|| آزاد گذاردن. اقتدار دادن و اختیار دادن:
سعادت برگشاد اقبال را دست
قران مشتری در زهره پیوست.
نظامی.
گردن ادبار بشکن پشت دولت راست کن
پای بدخواهان ببند و دست نیکان برگشای.
منوچهری.
|| تجاوز آغاز کردن: مردم ما نیز در کرمان دست برگشاده بودند و بی رسمی میکردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 438).


یوسف

یوسف. [س ُ] (اِخ) خوجه صاحب الطابع، مکنی به ابوالمحاسن. وزیر تونسی و از ممالیک بود. در خدمت امیر «حمودهبای » به مقامات عالی رسید و از راه تجارت ثروتی هنگفت به دست آورد و آن را بر امور خیریه صرف کرد. بدخواهان و سخن چینان از او پیش پادشاه بدگویی کردند تا در سال 1230 هَ. ق. به ستم کشته شد. از آثار خیر اوست: 1- جامعی در بطحاءالحلفاوین تونس که به نام خودش معروف است. 2- پل زیبایی در راه ماطر. 3- قلعه ای در باب الخضراء.4- اوقافی بر بیمارستان صفاقس. (از اعلام زرکلی).

ضرب المثل فارسی

خانه دوستان بروب و در دشمنان را مکوب

توضیح و مفهوم ضرب المثل خانه دوستان بروب و در دشمنان را مکوب
این ضرب المثل نصیحت گونه توصیه مهمی در زندگی دارد و آن کمک و خدمت به دوستان واقعی و دوری از دشمنان و بدخواهان است

معادل ابجد

بدخواهان

669

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری