معنی بداقبال

لغت نامه دهخدا

بداقبال

بداقبال. [ب َ اِ] (ص مرکب) بدبخت. تیره بخت. مقابل خوش اقبال.

فارسی به عربی

حل جدول

بداقبال

بد شگون، بدیمن


بدشانس و بداقبال

بدبیار


بدبخت و بداقبال

شوم اختر


بدشانس

بداقبال


بد شانس

بداقبال، بدطالع

مترادف و متضاد زبان فارسی

بداقبال

ادبار، بداختر، بدبخت، بدشانس، بدطالع، بی‌دولت، تیره‌بخت، تیره‌روز، شوربخت، نگون‌بخت،
(متضاد) خوش‌اقبال، خوش‌شانس


پیشانی‌بلند

اقبالمند، بلنداختر، خوش‌شانس، خوش‌طالع، سفیدبخت، نیکبخت، پیشانی‌سیاه، بداقبال

فارسی به ایتالیایی

بداقبال

sfortunato

فرهنگ فارسی هوشیار

آشفته روزگار

(صفت) بدبخت بداقبال.


آشفته روز

(صفت) بدبخت بداقبال.

انگلیسی به فارسی

unhappy

بداقبال

فرهنگ معین

آشفته روز

(~.) (ص مر.) بدبخت، بداقبال.

فرانسوی به فارسی

malheureux

بدبخت , ناکام , نامراد , شوربخت , بداقبال.

معادل ابجد

بداقبال

140

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری