معنی بحث
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
مذاکره، گفتگو. [خوانش: (بَ) [ع.] (مص ل.)]
فرهنگ عمید
گفتوگو کردن در مورد امر یا مطلبی برای رسیدن به نتیجهای خاص،
دعوا، بگومگو،
جستوجو، کاوش، پژوهش،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
جستار
مترادف و متضاد زبان فارسی
جدال، گفتگو، مباحثه، مذاکره، مقال، مناظره، مناقشه، درس، جستار، مبحث
فارسی به انگلیسی
Controversy, Debate, Discourse, Discussion, Disputation, Dispute, Negotiation
فارسی به ترکی
bahis
فارسی به عربی
اطروحه، مناقشه، نقاش
عربی به فارسی
پیدا کردن , یافتن , جستن , تشخیص دادن , کشف کردن , چیز یافته , مکشوف , یابش , پژوهش , جستجو , تجسس , تحقیق , تتبع , کاوش , پژوهیدن , پژوهش کردن , جستجو کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
باز پرسی کردن، تفتیش، کاوش، شدت طلب، تفحص، کافتن
فرهنگ فارسی آزاد
بَحث، جستجو و کاوش کردن، جستجو و کاوش، گفتار،
فارسی به ایتالیایی
discussione
فارسی به آلمانی
Besprechung (f), Diskussion (f)
معادل ابجد
510