معنی بایسته

بایسته
معادل ابجد

بایسته در معادل ابجد

بایسته
  • 478
حل جدول

بایسته در حل جدول

  • لازم، ضروری، واجب
مترادف و متضاد زبان فارسی

بایسته در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • t‌s‌e‌y‌m‌b [صفت درخور، ضرور، ضروری، لازم، مستلزم، واجب،
    (متضاد) غیرضروری، نالازم، غیرلازم، ناواجب، سزاوار، شایسته، مناسب. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

بایسته در فرهنگ معین

  • (یِ تِ) [په.] (ص مف.) واجب، لازم.
لغت نامه دهخدا

بایسته در لغت نامه دهخدا

  • بایسته. [ی ِ ت َ / ت ِ] (ن مف) واجب. لازم. (فرهنگ نظام) (آنندراج). بایست. ضروری. محتاج ٌالیه. (برهان قاطع). ضرور. (فرهنگ جهانگیری). دربایست. وایه. بایا. وایا. نیازی. ناگزیر. آنکه وجودش لازم و واجب بود. چیزی که لازم و واجب بود. چیزی که لازم و واجب باشد. (ناظم الاطباء). بایسته تر. لازم تر. قابل تر. بهتر. (غیاث اللغات):
    وزان پس گرانمایگان را بخواند
    سخنهای بایسته چندی براند.
    فردوسی.
    دبیر خردمند را پیش خواند
    سخنهای بایسته با او براند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بایسته در فرهنگ عمید

  • واجب، لازم، ضروری، آنچه لازم و واجب باشد: ندارد پدر هیچ بایسته‌تر / ز فرزند شایسته شایسته‌تر (نظامی۵: ۷۸۰)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

بایسته در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

بایسته در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

بایسته در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به آلمانی

بایسته در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

بایسته در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید