معنی بامزه

بامزه
معادل ابجد

بامزه در معادل ابجد

بامزه
  • 55
حل جدول

بامزه در حل جدول

  • نمکین و خوش صحبت
مترادف و متضاد زبان فارسی

بامزه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • خوش‌طعم، خوشمزه، لذیذ،
    (متضاد) بی‌مزه، دلچسب، ملیح، نمکین،
    (متضاد) بی‌نمک، سرد، شیرین،
    (متضاد) بی‌نمک، خوش‌صحبت، خوش‌محضر، شوخ‌طبع، خنده‌دار، شیرین حرکات،
    (متضاد) بارد، بی‌مزه، یخ. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

بامزه در لغت نامه دهخدا

  • بامزه. [م َ زَ / زِ] (ص مرکب) دارای طعم خوش. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). و لذیذ. خوش مزه. خوشگوار. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). صاحب طعم. که طعم خوش دارد. خوش طعم:
    جیحون خوش است و بامزه و دریا
    از ناخوشی و زهر چو طاعونست.
    ناصرخسرو.
    || خوش آیند:
    دگردانشومند کو از بزه
    نترسد چو چیزی بود بامزه.
    فردوسی.
    || شوخ. خوش طبع. باطیبت. مزاح. || عجیب. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بامزه در فرهنگ عمید

  • خوشمزه، لذیذ، دارای طعم خوش،
فارسی به انگلیسی

بامزه در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

بامزه در فارسی به عربی

گویش مازندرانی

بامزه در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

بامزه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) سنگی مدور و طولانی تراشیده که آنرا بر بام خانه غلطانند تا سطح بام سخت و محکم شود بام غلطان. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید