معنی بامحبت
لغت نامه دهخدا
بامحبت. [م َح َب ْ ب َ] (ص مرکب) (از با+ محبت) که محبت دارد. آنکه با محبت است، دوستدار. محب. و رجوع به محب شود.
حل جدول
خونگرم
مترادف و متضاد زبان فارسی
بامهر، رئوف، شفیق، صمیمی، مشفق، مهربان، مهرپرور،
(متضاد) نامهربان، بیمهر، کممحبت
فارسی به انگلیسی
Loving
فارسی به عربی
نوع
معادل ابجد
453

![معنی و تعبیر شکل زن باردار [حامله] در فال قهوه چیست ؟](https://www.jadvalyab.ir/blog/wp-content/uploads/2022/05/7-similar-to-the-image.jpg)

