معنی باغ

باغ
معادل ابجد

باغ در معادل ابجد

باغ
  • 1003
حل جدول

باغ در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

باغ در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بستان، بوستان، حدیقه، روضه، فردوس، گلستان، گلشن، لاله‌زار، ملک،
    (متضاد) راغ. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

باغ در فرهنگ معین

  • متوجه اصل مطلب نبودن، پخته نبودن. [خوانش: [په. ] (اِ. ) زمینی که دور آن را دیوار کشیده و در آن میوه یا گل کاشته شده است، بوستان، توی ~ نبودن کنایه از: ]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

باغ در لغت نامه دهخدا

  • باغ. (اِ) بستان. روضه. مشترک است در عربی و فارسی و جمع آن در عربی بیغان است. (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء). گلستان. صاحب آنندراج گوید: از مولوی حبیب اﷲخان شنیده شد که باغ لغت عربی است و بیغان جمع آن. در عرف هندیان به کاف فارسی خوانند و این از توافق لسانین بود - انتهی. محوطه ای که نوعاً محصور است و در آن گل و ریاحین و اشجار مثمر و سبزی آلات و جز آنها غرس و زراعت میکنند. (ناظم الاطباء). آبسالان. (برهان). بوستان. توضیح بیشتر ...
  • باغ. (ترکی، اِ) بند که از آن چیزی را بندند. (غیاث اللغات). در ترکی بمعنی بند که از آن چیزی را بندند. (آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • باغ. [غِن ْ] (ع ص) طلب کننده. طالب. ج، بُغاه و بُغیان. (تاج العروس) (اقرب الموارد).
    - جمل باغ، لایلقح. (از اصمعی بروایت تاج العروس). شتری که باردار نگرداند ناقه را. (ناظم الاطباء).
    || ستم کننده. تجاوزکننده. تجاوزکننده از حق بسوی باطل. (از تاج العروس). ظالم. (اقرب الموارد). سرکش. عاصی بر خداوند و مردم. (از اقرب الموارد): انما حرم علیکم المیته والدم و لحم الخنزیر و ما اهل به لغیراﷲ فمن اضطرغیر باغ ولاعاد فلا اثم علیه ان اﷲ غفور رحیم، جز این نیست که حرام کرده بر شما مردار و خون و گوشت خوک وآنچه را صدا بلند کرده شد به آن از برای غیر خدا، پس کسی که ناچار شد باغی و تجاوز کننده نیست، پس نیست گناهی بر او بدرستی که خدا آمرزنده است. توضیح بیشتر ...
  • باغ. (اِخ) دهی است به مرو. قریه ای است در دو فرسخی مرو که آنرا باغ و برزن نیز گویند. (از معجم البلدان) (مراصدالاطلاع) (مرآت البلدان ج 1 ص 161) (انساب سمعانی ج 1 ورق 61). توضیح بیشتر ...
  • باغ. (اِخ) دهی است جزء دهستان قره پشلو بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 46 هزارگزی شمال باختر زنجان و در 2 هزارگزی راه عمومی خلخال به زنجان واقع است، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 300 سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه ٔمحلی تأمین میشود و محصول عمده اش غلات و میوه خصوصاً انگور و شغل مردمش زراعت و قالیچه و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). توضیح بیشتر ...
  • باغ. (اِخ) دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 3 هزارگزی خاور سردشت و یک هزارگزی جنوب شوسه ٔ سردشت به مهابادواقع است. ناحیه ای است کوهستانی و جنگلی و سردسیر با 98 تن سکنه و آب آن از رودخانه ٔ سردشت تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و توتون و کتیرا و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). توضیح بیشتر ...
  • باغ. (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهیندژ شهرستان مراغه که در 26 هزارگزی جنوب خاوری شاهیندژ و 11 هزارگزی جنوب باختری راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 309 تن سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن: غلات، کرچک و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راهش مالرو است. در این محل دو قریه بفاصله ٔ 2 هزارگز بنام باغ بالا و باغ پائین مشهور است و سکنه ٔ باغ پایین 186 نفر است. توضیح بیشتر ...
  • باغ. (اِخ) دهی است از دهستان صحرای باغ بخش مرکزی شهرستان لار که در 60 هزارگزی جنوب باختر لار در کنار راه فرعی لار به بیرم در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر با 337 تن سکنه و آب آن از قنات و چاه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و صیفی و شغل مردمش زراعت است. این قریه مرکز دسته ٔ ژاندارمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). توضیح بیشتر ...
  • باغ. (اِخ) ده کوچکی است از دهستان مارز بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و 10 هزارگزی باختر راه مالرو انگهران به کهنوج واقع و دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). توضیح بیشتر ...
  • باغ. (اِخ) دهی است از دهستان قوشخانه بخش باجگیران شهرستان قوچان که در 70 هزارگزی شمال باختر باجگیران واقعاست. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 238 سکنه و آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و میوه و شغل مردمش زراعت و قالیچه و گلیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). توضیح بیشتر ...
  • باغ. (اِخ) دهی است از دهستان قائد رحمت بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد که در 20 هزارگزی شمال خاوری زاغه و 11 هزارگزی شمال راه شوسه ٔخرم آباد به بروجرد واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 215 تن سکنه و آب آن از چشمه عوض تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی و راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفه ٔ قائدرحمت میباشند و ییلاق و قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

باغ در فرهنگ عمید

  • زمینی که دور آن را دیوار کرده و انواع درختان در آن کاشته باشند، بوستان،
    * باغ ارم: [قدیمی]
    [مجاز] بهشت،
    باغی مانند بهشت،
    باغی که شداد ساخت: دید باغی نه باغ بلکه بهشت / به ز باغ ارم به طبع و سرشت (نظامی۴: ۶۷۶)،
    * باغ بهشت:
    بهشت،
    باغ بسیار باصفا که از خرمی مانند بهشت باشد: در زمینی درخت باید کشت / کآورد میوه‌ای چو باغ بهشت (نظامی۴: ۵۵۱)،
    * باغ خلد: [قدیمی] بهشت، باغ بهشت،
    * باغ سیاووشان: (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی،
    * باغ شهریار: (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی،
    * باغ شیرین: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سی‌گانۀ باربد: چو کردی باغ شیرین را شکربار / درخت تلخ را شیرین شدی بار (نظامی۱۴: ۱۸۱)،
    * باغ‌وحش: محوطه‌ای که در آن انواع حیوانات اهلی و وحشی را برای تماشای مردم نگه‌داری می‌کنند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

باغ در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

باغ در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

باغ در فارسی به عربی

ترکی به فارسی

باغ در ترکی به فارسی

  • بند 2- بستگی، 3- باغ؛ 4- تاکستان
گویش مازندرانی

باغ در گویش مازندرانی

  • باغ به معنی مطلق آن شامل هر نوع باغی اعم از باغ های صیفی کاری، جالیز. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

باغ در فرهنگ فارسی هوشیار

  • گلستان، بستان زمینی است که دور آن دیوار کشیده و در آن درختان زیادی کاشته باشند. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

باغ در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه