معنی ایرمان

فرهنگ عمید

ایرمان

مهمان، مهمان‌ ناخوانده، طفیلی: دل دستگاه توست به دست جهان مده / کاین گنج‌خانه را ندهد کس به ایرمان (خاقانی: ۳۰۹)،


ایرمان سرا

مهمان‌سرا، مهمان‌خانه: بنگر چه ناخلف پسری کز وجود تو / دارالخلافهٴ پدر است ایرمان‌سرا (خاقانی: ۱۵)،
خانۀ عاریه،
[مجاز] دنیا،

فارسی به انگلیسی

لغت نامه دهخدا

ایرمان

ایرمان. (اِ) در اوستا «ایریامن » که بطبقه ٔ پیشوایان دینی و روحانیان اطلاق میشد. این کلمه در ادبیات پهلوی «ائرمان »، در شاهنامه سه بار ایرمان به معنی مهمان آمده. بدیهی است که این واژه در فارسی معنی اصلی خود را از دست داده و تحول بسیار پیدا کرده است. در سانسکریت و اوستا «اری یامن » بمعنی یار و دوست و نیز نام یکی از خدایان وداست. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). پیشوا. موبد:
چو مؤبد بدید اندر آمد بدر
ابا او یکی ایرمان دگر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2147).
زنان کدخدایان و کودک همان
پرستار و مزدور با ایرمان.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2140).
|| میهمان، اما میهمان طفیلی که برفاقت یاران و دوستان بجایی برند یا خود بی آنکه او را طلبیده باشند برود. (برهان) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم). طفیلی که همراه میهمان آید. (غیاث اللغات):
اگر کشته گردد بدست تو گرگ
تو باشی بروم ایرمانی بزرگ.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 1463).
دل دستگاه تست بدست جهان مده
کاین گنج خانه را ندهد کس به ایرمان.
خاقانی.
بس وحش خانه ایست کاندروی
همدمی ایرمان نمی یابم.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 292).
زین شهر دورنگ نشکنم دل
کو را دل ایرمان ببینم.
خاقانی.
بدخواه تو ز خانه ٔ هستی چو رفت گفت
جاوید زی تو خانه خدا کایرمان برفت.
رفیعالدین لنبانی.
|| شخصی که بی رضا در خانه یا ملک کسی فرود آید. (برهان) (مؤید الفضلا) (جهانگیری). آن بود که شخصی را بی رضا و رغبت او جایی برند یا کسی را بی رضای کسی در خانه ٔ خداوند فرود آرند. (صحاح الفرس). || ندامت و پشیمانی. (برهان) (هفت قلزم) (مؤیدالفضلا). حسرت و ندامت. (غیاث اللغات). || عاریت. (برهان) (هفت قلزم) (غیاث اللغات). || کنایه از دنیا. (انجمن آرا):
همی بایدت رفتن آخر گرفتم
که بس دیر مانی در این ایرمان.
سلمان ساوجی.


ایرمان خور

ایرمان خور. [خوَرْ / خُرْ] (نف مرکب) حسرت خورنده. (برهان) (هفت قلزم) (آنندراج). حسرت خوار. (شرفنامه) (مؤید الفضلا).


ایرمان سرا

ایرمان سرا. [س َ] (اِ مرکب) ایرمان سرای. خانه و سرای عاریتی. (برهان). خانه ٔ کرایه ای و عاریتی. (ناظم الاطباء). ایرمان سرای مهمان سرای مستعمل است:
یارب چه ناخلف پسری کز وجود تو
دارالخلافه ٔ پدر است ایرمانسرای.
خاقانی.
در ایرمانسرای جهان نیست جای دل
دیر از کجا و خلقت بیت اﷲ از کجا.
خاقانی.
|| سر کوی مطلوب. (برهان). سر کوی محبوب. (از ناظم الاطباء). || حسرت خانه. || مجازاً، دنیا. (برهان) (ناظم الاطباء). || مأوای معشوق. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

ایرمان

(اِ.) مهمان، مهمان ناخوانده.


ایرمان سرا

مهمانخانه، خانه عاریت، کنایه از: دنیا. [خوانش: (سَ) (اِمر.)]

حل جدول

ایرمان

مهمان ناخوانده


مهمان

ایرمان


میهمان ناخوانده

ایرمان


مهمان ناخوانده

ایرمان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فرهنگ فارسی هوشیار

ایرمان

(اسم) مهمان میهمان.


استعاره اصلیه

ایرمان بنیک


اعتیار

ایرمان گرفتن

معادل ابجد

ایرمان

302

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری