معادل ابجد
اژدها در معادل ابجد
اژدها
- 1011
حل جدول
اژدها در حل جدول
- ثعبان
مترادف و متضاد زبان فارسی
اژدها در مترادف و متضاد زبان فارسی
- اژدر، افعی، ثعبان، دیومار، مار
فرهنگ معین
اژدها در فرهنگ معین
- (اَ دَ) [اَوِس. ] (اِمر. ) =اژدرها. اژدر: ماری است افسانه ای با جثه ای بزرگ که بال ها و چنگ های قوی دارد و از دهانش آتش بیرون می جهد. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
اژدها در لغت نامه دهخدا
-
اژدها. [اَ دَ] (اِ) مار. مار بزرگ. (برهان). ماری بس بزرگ. (جهانگیری):
نگه کرد پیشش یکی مار دید
که آن چادر خفته اندرکشید
ز سر تا بپایش ببوئید سخت
شد از پیش او سوی برور درخت
چو مار سیه بر سر دار شد
سر کودک از خواب بیدار شد
چو آن اژدها شورش آن بدید
بدان شاخ باریک شد ناپدید.
فردوسی.
بیشه ها بی شیر کردی دشتها بی اژدها
قلعه ها بی مردکردی شهرهابی شهریار.
فرخی.
در مثال ذیل، ممکن است قسمی از بوا باشد: سلطان بوقت مراجعت از سومنات یکی از شکره داران او اژدهائی بزرگ را بکشت و پوست آن بیرون کشیدند، طول آن سی گز بود و عرض آن چهار گز. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
اژدها در فرهنگ عمید
-
در افسانهها، ماری با بالهای بزرگ و چنگالهای قوی و دم دراز که از دهانش آتش بیرون میآمد،
مار بسیاربزرگ،
(نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها، تِنّین،
[قدیمی، مجاز] اسب قوی و درشتاندام،
[قدیمی، مجاز] شمشیر دراز و ستبر: به آوردگه رفت چون پیل مست / یکی پیل زیر اژدهایی به دست (فردوسی: ۲/۵۶)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
اژدها در فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اژدها در فارسی به عربی
تعبیر خواب
اژدها در تعبیر خواب
- اژدها به خواب دیدن، دشمن بزرگ و قوی بود. اگر بیند اژدهائی داشت، دلیل که با بزرگان پیوندد. اگر با اژدها جنگ و نبرد می کرد و بر او خیره شد، دلیل که با دشمن او را جنگ و خصومت افتد و سرانجام دشمن را قهر کند. اگر بیند اژدها را بکشت و گوشت وی بخورد، دلیل که بر دشمن ظفر یابد و مال بستاند و هزینه نماید. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
- اگر بیند اژدها وی را فرو خورد، دلیل بیم از دشمن بود، که وی را هلاک نماید. اگر دید بر پشت اژدها نشسته بود و اژدها مطیع و فرمانبر او بود، دلیل که دشمنی بزرگ وی را مطیع و فرمانبر شود و کار او به نظام گردد. - جابر مغربی. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی
اژدها در گویش مازندرانی
- اژدها
- مرتعی پرتاسی در حوزه ی لفور سوادکوه
فرهنگ فارسی هوشیار
اژدها در فرهنگ فارسی هوشیار
- مار خیلی بزرگ
فارسی به آلمانی
اژدها در فارسی به آلمانی
- Drache [noun]
واژه پیشنهادی
اژدها در واژه پیشنهادی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید