معنی اندرزنامه

لغت نامه دهخدا

اندرزنامه

اندرزنامه. [اَ دَ م َ / م ِ] (اِ مرکب) وصیت نامه. پندنامه. (یادداشت مؤلف):
من ایدون شنیدم که جای مهی
همی مردم ناسزا را دهی
چنان دان که نوشیروان قباد
به اندرزنامه چنین کرد یاد
که هر کو سلیحش بدشمن دهد
همی خویشتن را بکشتن دهد.
فردوسی.


پندنامک

پندنامک. [پ َ م َ] (اِ مرکب) پندنامه. کتاب اندرز و نصیحت. اندرزنامه. نصیحت نامه.


وصیت نامه

وصیت نامه. [وَ صی ی َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) سفارش نامه. (از ناظم الاطباء). اندرزنامه. || نامه ای که در آن وصیت شخصی نویسند و مهر و امضاء کنند تا وصی پس از مرگ او از روی آن نامه عمل کند.


پندنامه

پندنامه. [پ َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) پندنامک. اندرزنامه. نصیحت نامه:
بگفتم همه گفتنی سربسر
تو ژرف اندرین پندنامه نگر.
دقیقی.
گر بپند اندر رغبت کنی ای خواجه
پندنامه ست ترا دفتر اشعارش.
ناصرخسرو.
|| نامه ٔ مشتمل بر پند و نصیحت: به پندنامه و رسول شغل گرگانیان راست شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 454).


نصیحت نامه

نصیحت نامه. [ن َ ح َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) پندنامه. اندرزنامه. کتابی که در آن پند و موعظه و راهنمائی های زندگی باشد: این نصیحت نامه و این کتاب مبارک شریف را بر چهل و چهار باب نهادم. (منتخب قابوسنامه ص 6).
نصیحت نامه ای همچون بهاری
گل دل کاندر آنجا نیست خاری.
ناصرخسرو.


بیلاکات

بیلاکات. (ترکی، اِ) تحفه ها. سوقات. ره آورد. ارمغان. (یادداشت مؤلف): امیرچوپان ایلچی را عزت داشت نمود و انعام فرمود و از بهر قاآن بیلاکات و سوقات پادشاهانه روانه گردانید. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی حافظ ابرو). پیش مهد چگل بعرض رسانید که میباید نوشت بوالده و اخوات که آنچه خواجه احمد بتاجر داده بطریق بیلاکات باشد هر یک نامزد گردانید. (اندرزنامه ٔ منسوب به خواجه نظام الملک). مکاتیب مهد را بمهر او نمود و بیلاکات که مخصوص خواتین بودچون مقنعه و حمایل و امثال او در این حال مهد چگل عتاب آغاز نهاد که بعد از مدتی من بجهت اقارب و عشایرخود از بارگاه چون تو پادشاهی این محقرات که به رسم تحفه و هدیه بفرستم این همه خجالت و ملالت بفرستاده ٔمن رسد. (اندرزنامه ٔ منسوب به خواجه نظام الملک).


عارف ایگی

عارف ایگی. [رِ ف ِ] (اِخ) سراج حسن بن غیاث الدین علی معروف به حکیم عارف. پدر وی از کلانتران قصبه ٔ ایگ (ایجه) بود. در ریحانه الادب آرد: در زمان اکبر شاه هندی به هندوستان رفت و در عظیم آباد ساکن گشت. وی به سال 976 هَ. ق. متولد شد. وفاتش به سال 1035 در بنگاله اتفاق افتاد. دیوان اشعارش حاوی 2000 بیت شعر است. و او راست: مثنوی اندرزنامه حاوی 2300 بیت و از جمله اشعار اوست:
این عمر که از نیمه ٔ هشتاد گذشت
یادش چه کنی که شاد و ناشاد گذشت.
(الذریعه ج 9 ص 666) (ریحانه الادب ج 3 ص 47).


بسمل شیرازی

بسمل شیرازی. [ب ِ م ِ ل ِ] (اِخ) حاجی علی اکبر ملقب به نواب پسر آقاعلی نقیب بن اسماعیل بن خلیل خراسانی از اکابر فضلای عهد ناصرالدینشاه قاجار بود. شعر خوب میگفت و بسال 1263 هَ. ق.در سن هفتاد و شش سالگی درگذشت. این بیت از اوست:
یا نیست شادی در جهان یاخود نصیب ما نشد
هرگز ندیدم شادمان این خاطر افسرده را.
آثار زیر از اوست: اثبات الواجب. اندرز قابوس. اندرزنامه. تحفهالسفر در معانی و بیان. تذکره ٔ دلگشا. تفسیر قرآن و حاشیه بر تفسیر بیضاوی که ظاهراً غیر از تفسیر مستقل اوست و حاشیه مدارک و نورالهدایه. (ریحانه الادب). و رجوع به الذریعه ج 9 ص 137 و مجمعالفصحا ج 2 ص 82 و ریاض العارفین ص 243 شود.

حل جدول

اندرزنامه

پندنامه

فرهنگ فارسی هوشیار

اندرزنامه

وصیت نامه، پند نامه


وصیت نامه

خواستنامه اندرز نامه سفارشنامه (اسم) اندرزنامه، ورقه ای دال بر سفارشهایی که شخص به وصی خود کندکه پس از مرگش اعمال منظم را انجام دهد و اموال او را طبق دستور وی تقسیم نماید یا بمصرف برساند.

واژه پیشنهادی

اثری از غلامرضا رشید یاسمی

اندرزنامه اسدی طوسی

فرهنگ عمید

پندنامه

اندرزنامه، نصیحت‌نامه،
نامه‌ای که در آن پند و نصیحت‌ نوشته شده باشد،

فرهنگ معین

پندنامه

اندرزنامه، نصیحت نامه.2- نامه مشتمل بر پند و نصیحت. [خوانش: (~. مِ) [په.] (اِمر.)]


وصیت نامه

اندرزنامه، ورقه ای دال بر سفارش هایی که شخصی به وصی خود کند که پس از مرگش اعمال منظور را انجام دهد و اموال او را طبق دستور وی تقسیم نماید یا به مصرف رساند. [خوانش: (~. م یا مَ) [ع - فا.] (اِمر.)]

معادل ابجد

اندرزنامه

358

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری