معنی التفات

التفات
معادل ابجد

التفات در معادل ابجد

التفات
  • 912
حل جدول

التفات در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

التفات در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اعتنا، پروا، تفقد، توجه، عنایت، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، وقع. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

التفات در فرهنگ معین

  • (مص م. ) بازنگریستن، روی کردن، (اِمص. ) مهربانی، لطف، توجه. [خوانش: (اِ تِ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

التفات در لغت نامه دهخدا

  • التفات. [اِ ت ِ] (ع مص) وانگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). بازپس نگریستن. (ترجمان علامه ٔ جرجانی). برگشته نگریستن. (منتهی الارب). بگوشه ٔ چشم نگریستن. (غیاث اللغات). پروای کسی کردن: سلطان را التفات نظری افتاد نوشتکین را دید دست بشمشیر یازیده. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
    گر التفات خداوندیش بیاراید
    نگارخانه ٔ چینی و نقش ارژنگی است.
    سعدی (گلستان).
    ز قدر و دولت سلطان نگشت چیزی کم
    ز التفات بمهمانسرای دهقانی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

التفات در فرهنگ عمید

  • به سوی کسی نگریستن،
    توجه کردن،
    توجه و لطف داشتن به کسی،
    (ادبی) در بدیع، آن است که متکلم یا شاعر در کلام یا شعر خود از تکلم به خطاب، از خطاب به غیبت، از غیبت به خطاب، یا از مخاطب به مخاطب دیگر بپردازد، مانندِ این شعر: ناسزایی را چو بینی بخت یار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی: ۷۵) و یا در این شعر: آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد / در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر (سعدی۲: ۴۵۷)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

التفات در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

التفات در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

التفات در فرهنگ فارسی هوشیار

  • به گوشه چشم نگریستن، توجه داشتن و روکردن به کسی
فرهنگ فارسی آزاد

التفات در فرهنگ فارسی آزاد

  • اِلْتِفات، بسوی شیئی یا کسی نگریستن، توجُّه کردن، رو کردن،
فارسی به آلمانی

التفات در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید