معنی التفات
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مص م.) بازنگریستن، روی کردن، (اِمص.) مهربانی، لطف، توجه. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
به سوی کسی نگریستن،
توجه کردن،
توجه و لطف داشتن به کسی،
(ادبی) در بدیع، آن است که متکلم یا شاعر در کلام یا شعر خود از تکلم به خطاب، از خطاب به غیبت، از غیبت به خطاب، یا از مخاطب به مخاطب دیگر بپردازد، مانندِ این شعر: ناسزایی را چو بینی بخت یار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی: ۷۵) و یا در این شعر: آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد / در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر (سعدی۲: ۴۵۷)،
حل جدول
توجه نمودن
مترادف و متضاد زبان فارسی
اعتنا، پروا، تفقد، توجه، عنایت، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، وقع
فارسی به انگلیسی
Favor, Indulgence
فارسی به عربی
احسان، منحه
فرهنگ فارسی هوشیار
به گوشه چشم نگریستن، توجه داشتن و روکردن به کسی
فرهنگ فارسی آزاد
اِلْتِفات، بسوی شیئی یا کسی نگریستن، توجُّه کردن، رو کردن،
فارسی به آلمانی
Gratifikation (f)
معادل ابجد
912