معنی افراطی
فارسی به انگلیسی
Fanatic, Extravagant, Extreme, Radical, Immoderate, Rabid, Strong, Zealot
فارسی به ترکی
aşırı
فارسی به آلمانی
Ultra [adverb]
سیاست مدار افراطی
Radikal [adjective]
گرایش به سیاست افراطی
Radikalismus [noun]
حل جدول
تندرو
شکاک افراطی
بدبینی
شکاکیت افراطی
بدبینی
افراطی ، مسرع
تندرو
افراطی، مسرع
تندرو
متعصب و افراطی
فناتیک
فارسی به عربی
الإتّجاهُ المغالی
افراطی گری
تَطَرَّفَ تَطَرُّفا
حزب راستگرایی افراطی
حزب الیمین المتطرف
سیاست مدار افراطی
رادیکالی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
301