معنی اشباح

اشباح
معادل ابجد

اشباح در معادل ابجد

اشباح
  • 312
حل جدول

اشباح در حل جدول

  • فیلمی از داریوش مهرجویی
فرهنگ معین

اشباح در فرهنگ معین

  • جمع شبح، کالبدها، تن ها، سایه ها، سیاهی ها که از دور دیده شود. [خوانش: (اَ) [ع. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

اشباح در لغت نامه دهخدا

  • اشباح. [اَ] (ع اِ) ج ِ شبح. کالبدها. (از منتهی الارب) (دَهار). شخص ها یعنی بدنها و جسمها. (غیاث). || سایه ها. || سیاهی ها که از دور دیده میشود. || سیاهی و هیأتی که از دور بنظر آید:
    نقد عشق از سرای ارواح است
    نه ز اشخاص و شکل و اشباح است.
    سنائی.
    و از ضرب رماح دوسر، و طعن گرز و شمشیر ارواح از اشباح دوری جسته خاک معرکه با خون دلیران می آمیخت. (روضه الصفا ج 2).
    همیشه تا بود افلاک مرکز انجم
    همیشه تا بود ارواح قوت اشباح. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

اشباح در فرهنگ عمید

فرهنگ فارسی هوشیار

اشباح در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (تک: شبح) تن ها، تاردیسان (تاردیس شبح)، سایه ها، سیاهی ها: سیاهی از دور (اسم) جمع شبح. تنها کالبدها، سایه ها، سیاهیها که از دور دیده شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

اشباح در فرهنگ فارسی آزاد

  • اَشْباح، تن ها، کالبدها، سایه ها، سیاهی ها که از دور دیده شود (مفرد: شَبَح)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید