معنی استقراض
لغت نامه دهخدا
استقراض. [اِ ت ِ] (ع مص) وام خواستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). وام کردن. وام گرفتن. قرض کردن. قرض خواستن.
- استقراض کردن، وام خواستن.
فارسی به انگلیسی
Loan
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدهی، قرض، قرضه، وام، وامخواهی
فرهنگ فارسی هوشیار
وام گرفتن، وام خواستن
فرهنگ معین
(مص م.) وام خواستن، قرض گرفتن، (اِمص.) وام خواهی. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
قرض خواستن، قرض کردن،
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
معادل ابجد
1562