معنی از اصلاحات بانکی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

اصلاحات

اصلاحات. [اِ] (ع اِ) ج ِ اصلاح. رجوع به اصلاح شود.

فرهنگ عمید

اصلاحات

اصلاح
(سیاسی) تغییر در امور اقتصادی، اجتماعی، یا سیاسی کشور،

فرهنگ فارسی هوشیار

اصلاحات

ویرایش ها (اسم) جمع اصلاح.


اصلاحات اداری

اواره ویرایی (اواره اداره)


اعتبار بانکی

ورسنگ بایگی (بانک بایگ)

مترادف و متضاد زبان فارسی

بانکی

مربوط به بانک، کارمند بانک

فارسی به ایتالیایی

فارسی به عربی

ذخیره بانکی

اِحتیاطی الْمَصْرِفِ

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

از اصلاحات بانکی

622

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری