معنی از اصلاحات بانکی
حل جدول
واخواست
تاخیر بانکی
دیرکرد
ودیعه بانکی
سپرده
بدهی بانکی
وام
ازاصطلاحات بانکی
واخواست
محمد بانکی
کارگردان فیلم تو و من
لغت نامه دهخدا
اصلاحات. [اِ] (ع اِ) ج ِ اصلاح. رجوع به اصلاح شود.
فرهنگ عمید
اصلاح
(سیاسی) تغییر در امور اقتصادی، اجتماعی، یا سیاسی کشور،
فرهنگ فارسی هوشیار
ویرایش ها (اسم) جمع اصلاح.
اصلاحات اداری
اواره ویرایی (اواره اداره)
اعتبار بانکی
ورسنگ بایگی (بانک بایگ)
مترادف و متضاد زبان فارسی
مربوط به بانک، کارمند بانک
فارسی به ایتالیایی
bancomat
فارسی به عربی
اِحتیاطی الْمَصْرِفِ
واژه پیشنهادی
نکول
معادل ابجد
622