معنی ارگ راین

حل جدول

ارگ راین

دومین بنای خشتی بزرگ جهان

لغت نامه دهخدا

راین

راین. (اِخ) رجوع به رَن شود.

راین. [ی ِ] (اِخ) یکی از بخش های سه گانه ٔ شهرستان بم. این بخش در شمال باختری شهرستان بم واقعو حدود آن بدین شرح است: از سمت شمال و شمال خاوری به شهرستان کرمان، از سوی خاور به بخش مرکزی بم، از جنوب و جنوب باختری به شهرستان جیرفت، از سوی باختر به بخش بردسیر از شهرستان سیرجان. این بخش سرزمینی است کوهستانی و هوای بخش در دهستانهای مرغک و مرکزی سردسیر است بطوری که بیشتر مردم بم در تابستان به دهستان مرغک ییلاق میروند ولی هوای دهستان تهرود گرم معتدل مالاریائی است. بلندترین کوههای استان کرمان در این بخش واقع شده و مرتفعترین قله ٔ آن قله ٔ کوه هزار است که 4545 گز ارتفاع دارد. مهمترین رودخانه ٔ بخش رودخانه ٔ تهرود است که از دره و دامنه ٔ کوه هزار و دامنه ٔ جنوبی کوه چوپار سرچشمه گرفته، پس از عبور از جلگه ٔ راین و مشروب ساختن دیه های تهرود به رودخانه ٔ هزار متصل می گردد و مسیر آن از باختر ابارق و دارزین گذشته بسوی شهر بم سرازیر میشود. سایر رودخانه های این بخش آب دایم ندارند. بخش راین شهرستان بم از سه دهستان بدین شرح تشکیل شده است: 1- دهستان حومه، 68 آبادی با 5500 تن جمعیت. 2- دهستان مرغک، 65 آبادی با 5000 تن جمعیت. 3- دهستان تهرود، 20 آبادی با 1500 تن جمعیت. مرکز بخش، قصبه ٔ راین دارای 3000 تن جمعیت میباشد. بنابر آمار فوق، این بخش دارای 154 آبادی و 15000 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

راین. [ی ِ] (اِخ) قصبه و مرکز بخش راین از شهرستان بم، واقع در 75هزارگزی شمال باختری بم و 23هزارگزی باختر راه شوسه ٔ کرمان - بم. مختصات جغرافیایی این قصبه بدین شرح است: طول 57 درجه و 33 دقیقه و 42 ثانیه. عرض 29 درجه و 24 دقیقه و 35 ثانیه. بیشتر مردم راین آهنگرند و در ساختن ابزار آهنی مانند چاقو، قیچی، قندشکن و جز آن مهارت دارند و گروهی نیز بکار کشاورزی و دامپروری مشغولند. از ادارات دولتی بخشداری، پست وتلگراف، نمایندگی فرهنگ و دارایی و آمار و پاسگاه ژاندارمری دارد. این قصبه دو باب دبستان و در حدود 65باب مغازه و 3000 تن جمعیت دارد و هوای آن سردسیر است و آب آن از دو رشته قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ قصبه غلات، لبنیات، پنبه و انواع میوه هاست. راه فرعی راین در 23هزارگزی در محلی بنام نی بید از شوسه ٔ بم به کرمان منشعب میشود و پس از گذشتن از یک گردنه ٔ خاکی به راین میرسد و سپس به ساردوئیه از شهرستان جیرفت منتهی میگردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


ارگ

ارگ. [اَ] (اِ) قلعه ٔ کوچکی باشد که در میان قلعه ای بزرگ سازند. (برهان قاطع). دِز در دِز. قلعه. حصار:
به ارگ اندرون بازدارم ورا
بجز نیکوئی پیش نارم ورا.
فردوسی.
رجوع به ارک شود.

ارگ. [اَ] (اِخ) اسمی است از اسامی نیّر اعظم که آفتاب باشد. (برهان قاطع). رجوع به ارک شود.

ارگ. [اَ] (اِخ) نام موضعی به زرنج شهر سجستان بین دروازه ٔ کرکویه و دروازه ٔ نیشک که درآن بناهای بزرگ برآورده بودند و بانی آن عمرو لیث است و پس از آن دارالاماره ٔ سیستان گردید:
آنکه برکند به یک حمله در گنبدطاق
و آنکه بگشاد به یک تیر در ارگ زرنگ.
فرخی.
و رجوع به ارک شود.

ارگ. [اُ] (فرانسوی، اِ) (از یونانی اُرْگانُن
و لاتینی ارگانوم) یکی از آلات موسیقی شبیه به پیانو که با پنجه ٔ دست نوازند. || یکی از آلات موسیقی بادی که حجم آن بزرگ است و غالباً در کلیساها نوازند. در انجیل اختراع ارگ را به ژوبال نسبت کرده اند.
- ارگ بربری (بربری تحریف است از باربری و آن نام سازنده ٔ آلات موسیقی بود)، قسمی از آلات موسیقی قابل حمل که بوسیله ٔ استوانه ای که در آن تعبیه شده نواخته میشود و با دسته ای بحرکت می آید. رجوع به ارغنون بربری شود.

ارگ. [اِ] (فرانسوی، اِ) واحدکار است در سلسله ٔ ث.ژ.اِس و مساویست با کاری که قوه ٔ یک دین در صورتی که نقطه ٔ اثرش در امتداد قوه یک سانتیمتر تغییر مکان یابد انجام میدهد. یک کیلوگرم معادل 98100000 اِرگ است.

ارگ. [اَ رَ / اُ رُ] (اِ) ریسمانی باشد که گاهی بر درخت آویزند وبر آن نشینند و در هوا آیند و روند و گاهی بر پای اسب و استر بندند و در علف زارها سردهند تا بچرد و به این معنی بضم اول و ثانی مشهور است. (برهان قاطع).


ارگ زن

ارگ زن. [اُ زَ] (نف مرکب) که ارگ نوازد. رجوع به ارگ شود.

فرهنگ عمید

ارگ

قصر یا قلعه‌ای کوچک که میان قلعه‌ای بزرگ ساخته می‌شود: آستان باب ارگت قبلهٴ جمهور باد / ملک و ملک و جان و جاهت تا ابد معمور باد (نزاری: مجمع‌الفرس: ارگ)،

واحد اندازه‌گیری انرژی در سلسلۀ c.g.s،

نوعی ساز بادی شبیه پیانو متشکل از دو ردیف صفحه‌کلید و یک مجموعه پدال که اصوات آن به‌وسیلۀ جریان هوا در لوله‌هایی با اندازه‌های مختلف تولید می‌شود. δ نواختن این ساز قدیمی از قرن پنجم میلادی در کلیساها متداول شد،

فرهنگ فارسی هوشیار

ارگ زدن

(مصدر) نواختن ارگ اجرا کردن یک آهنگ بر روی دستگاه ارگ.

معادل ابجد

ارگ راین

482

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری