معنی اردو

لغت نامه دهخدا

اردو

اردو. [اُ] (ترکی، اِ) مجموع سپاهیان با تمام لوازم آن که بجانبی گسیل دارند. مجموعه ٔ قشون و لوازم او در سفر. (شعوری). لشکر پادشاهی. (غیاث اللغات): و شما آنجا رسولان به اردو فرستید و شرط خدمت بجای آرید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 598). در مراجعت به اردوی قاآن با مسارعت بجانب قوناق و ایمیل که اردوی قدیم کیوک خان بود. (جهانگشای جوینی). در تمامت ممالک کلیسای محدث ساختند و بر در اردوی تقوز خاتون همواره کلیسا زده... (رشیدی). || لشکرگاه. (غیاث اللغات) (شعوری) (آنندراج). مَحله:
یک شمع بر ایوان تو خورشید منور
یک خیمه در اردوی تو گردون معلا.
(آنندراج از استاد).
- اردوی همایون و اردوی همایونی و اردوی معلا و اردوی عالی، لشکرگاه پادشاهی: بعضی از کلانتران آن ولایت از محمد بهارلو رو گردان شده و به اردوی عالی [سلطان حسین میرزا] آمده دعاگو و ثناخوان به امر ملازمت پرداختند. (حبیب السیر ج 2 ص 329).
- یک اردو، جماعتی بسیار.
مؤلف قاموس کتاب مقدس در ذیل ( (اردو)) آرد: وضع اردوی بنی اسرائیل در مدت بودنشان در دشت بکمال دقت در باب دوم سفر اعداد بیان شده بدین طریق که چادر جماعت در وسط و چادر لاویان که متولی توجهات اردو بودند بدور آن و از آن پس قوم اسرائیل را که عدد ایشان سوای زنان و اطفال به ششصد هزار مردان جنگی میرسید بچهار قسمت منقسم نموده که هر قسمت دارای سه سبط بوده و هریک از این اقسام در یکی از جهات اربعه ٔ چادر جماعت اردو میزدند و هر یک از این قسمتها را علمی بود همچنانکه هر سبطی و هر رئیس سبطی میبایست دارای علمی باشد و رؤسای هر سبطی از جانب خدا معین میشد علیهذا منظر و نمایش اردو خیلی شکیل و شیرین و خوش نما بود. (اعداد 24: 3 و 5). در این صورت عجب نیست که بلعام بر قله ٔ کوه بعور ایستاده قوم اسرائیل را تماشا کرده میگفت: ( (چه زیباست خیمه های تو ای یعقوب و مسکنهای تو ای اسرائیل)). و اشخاص ناپاک و چیزهای نجس در اردو نمی بایست باشند بنابراین مبروصان و اشخاصی که مس میت کرده بودند و اسیران جنگ و خاکستر قربانیهای سوختنی هم در اردو نگاه داشته نمیشد بلکه میبایست خارج از اردو باشند و اموات را در داخل اردو دفن نمیکردند و مقصرین را هم در اردو حکم قتل نمیداند. (سفر لاویان 4:12 و 6: 11 و 8: 17 و 10: 4 و 5 و 13: 46 و 14: 3 و24: 14- سفر اعداد 12: 14 و 15 و 31: 19- سفرتثنیه 23: 10 و 12 صحیفه ٔ یوشع 6: 23) و البته نباید تصور کرد که اردو در محل محقر و کوچکی غیر معتنابه بود بلکه گاهی از اوقات بمسافت بعیدی امتداد می یافت و دشتهای وسیعه و کوهها را شامل می بود.
5- اردو زدن، اردو را حرکت دادن.

اردو. [اُ] (اِخ) قصبه ٔ کوچکی است در سنجاق جسرشعور ولایت حلب. (قاموس الاعلام ترکی). و آن در عهد ابوالمظفر صلاح الدین یوسف تخریب شد. (حبط ج 1 ص 406).

اردو. [اُ] (اِخ) کرسی قضائی است بهمین اسم در لواء طرابزون و در آن عده ای خانه ها و دکانها و مخازن و یک حمام و دو جامع و شش مکتب است وآن در مغرب طرابزون بمسافت 45 ساعت راه بری و 85 میل بحری واقع است. قضاء اردو دارای باغها و بیشه های بسیار است و آنرا پنج ناحیه و 249 قریه و سکنه ٔ آن مسلمانان و چرکسیان و رومیان و ارمنیان باشند. (از ضمیمه ٔ معجم البلدان). و رجوع بقاموس الاعلام ترکی شود.

اردو. [اُ] (ترکی، اِ) (زبان...) نام زبانی که اکنون در پاکستان و هندوستان رایج است. اساس این زبان مختلط است. السنه ٔ هند و آریائی و فارسی هیچیک نمیتوانند ایجاد زبان مزبور را بخود منحصر دانند. از جهت لغات و صرف و نحو، اردو از این دو زبان استفاده ٔ بسیار کرده است و فی الحقیقه لسان مذکور اثریست از اختلاط دو ملت هندو و مسلمان. با حمله ٔ مهاجمین مسلمان از جانب ایران، عناصر اولیه ٔ این زبان در هند ایجاد گردید. در زمان سلطنت سلطان محمود غزنوی و پسر وی مسعود، بسیاری از هندوان مانند تلک و ناتها و غیره در دربار غزنین خدماتی انجام دادند. یک لشکر هندی تحت فرمان سوندرارائو در زمان محمود در غزنین مقیم بود. آخرین پادشاهان غزنوی، غزنین را ترک گفتند و در پنجاب اقامت گزیدند و تا پایان سلطنت غزنویان در آنجا ببودند. بدین وجه در یکزمان هم در غزنه و هم در لاهور مسلمانان و هندوان با یکدیگر ارتباط یافتند. گروهی از بزرگان و نجبای منتسب بدربار مسعود که در نتیجه ٔ هجوم سلاجقه وطن خویش را ترک گفتند ناگزیر شدند در لاهور اقامت گزینند. تماس دائم بین مسلمانان و هندوان در زبان تخاطب دو ملت مزبور مؤثر گردید. اردو کلمه ایست ترکی به معنی لشکرگاه و سپاه. چون در لشکر سلطان، ایرانیان و ترکان و هندوان با هم میزیستند، زبان آنان که ترکیبی از زبان این سه قوم بود بنام زبان ( (اهل ِ اردو)) یا بنحو اختصار زبان ( (اردو)) خوانده شد. در آن زمان سلاطین مسلمان هند بزبان فارسی که زبان درباری بود، سخن میگفتند ولی زبان رایج میان مردم همان زبان هندی بود که از پراکریت و آنهم از سانسکریت مشتق بود. زبان فارسی با این زبان رایج میان مردم هند درآمیخت و از این اختلاط، زبان اردو پدید آمد. نه تنها بسیاری از لغات فارسی در زبان اردو وارد گردیده بلکه شعر اردو، نثر اردو، سبک نگارش، مصطلحات و کنایات، صرف و نحو وخصایص زبان فارسی نیز در اردو دیده میشود. نخستین شاعر و نویسنده ٔ بزرگ فارسی هند که کلمات هندی در اشعار خود آورده امیرخسرو (653- 725 هَ. ق.) است و اوملمعاتی کرده است که یک مصراع آنها فارسی و مصراع دیگر هندی است و این سبک مدتی دراز پس از امیرخسرو مورد تقلید بود و این نوع شعر را ( (ریخته)) میگفتند. ریختن بمعانی متعدد آمده است اما از آنگاه که امیرخسرو بترکیب قوافی فارسی و هندی موفق گردید کلمه ٔ ( (ریخته)) بعنوان اصطلاحی موسیقی و معرف اشعاری مختلط از مصراعهای فارسی و هندی که در یک موضوع سروده شده باشد، استعمال گردید. بعدها همه ٔ شعب شعر اردو بنام ( (ریخته)) نامیده شد و سپس زبان اردو، که مدتها هندی یا هندوئی خوانده میشد، بنام ( (ریخته)) و پس از زمانی به ( (اردو)) موسوم گردید و همین نام اخیر همه جا شایعشده و تا امروز باقی مانده است. با آنکه زبان اردو در دوآب (نواحی دو شط گنگ و جمن) و دهلی و نواحی آن نشأت یافته، معهذا در دکن بعنوان زبان ادبی استعمال شد. نخستین کسانی که از اردو حمایت و تشویق کردند گروهی از علمای صوفی بودند. چنانکه بودا زبان سانسکریت را ترک گفت و زبان پالی را برای تبلیغ پیام خویش مناسب دید این صوفیان نیز دو زبان فارسی و عربی را که جنبه ٔ ادبی داشتند یکسو نهادند و برای آنکه در قلوب عامه بیشتر تأثیر کنند، زبان اردو را انتخاب کردندو چون این فرقه در سیاحت خود بنواحی دکن مانند دولت آباد، گلبرگه، احمدآباد، بیجاپور، پتن (گجرات) و غیره رسیدند، برای بومیان این بلاد بزبانی که خود از دهلی ارمغان آورده بودند، وعظ کردند. بعض آنان مانند ( (سیدمحمد بنده نواز)) (که در سال 800 هَ. ق. بدکن آمد و مقبره ٔ او در گلبرگه است) منظومه ها و رسایلی به این زبان نوشتند و تلامذه ٔ این فرقه نیز سیرت آنان راتعقیب و کتب بسیار بدان زبان تألیف کردند. استعمال جمله های فارسی و عربی در تخاطب و بکاربردن خط فارسی این زبان را از زبان هندی ( (اخص ّ)) امتیاز می دهد.
معراج العاشقین بنده نواز بتصحیح عبدالحق در حیدرآباد دکن به سال 1900 م. بطبع رسیده است. علاوه بر بنده نواز بسیاری از صوفیان، اردو را در نظم ونثر خود بکار برده اند از جمله ( (میراجی)) مشهور به شمس العشاق (متوفی به سال 902 هَ. ق.) که یکی از زهاد بیجاپور و از علاقمندان و شاگردان بنده نواز بوده و نیز پسر و جانشین او ( (شاه برهان جانم)) (متوفی به سال 990 هَ. ق.) و پسر او ( (امین الدین اعلی)) (متوفی بسال 1076 هَ. ق.) مؤلفاتی بنظم و نثر بزبان اردوی دکنی باقی گذاشته اند که ارزشی دارند. همچنین بنظر میرسد که در گجرات نیز صوفیان اردو را ترویج کرده باشند. ( (شاه علی محمدجان)) (متوفی به سال 973 هَ. ق.) شاعر و صوفئی ارجمند بود و مجموعه ٔ اشعار او بنام جواهرالاسرار مشهور است. شاعر صوفی دیگر، ( (شیخ خوب محمد))، ناظم مثنوئی است موسوم به خوب ترنگ (که در سال 986 هَ. ق. بنظم درآمده است). سه مرکز بزرگ اردو در دکن وجود داشت: گلکنده، پایتخت شاهان قطب شاهی، بیجاپور، پایتخت شاهان عادل شاهی و احمدآباد (گجرات) و باید دانست زبانهائی که در این سه مرکز تکلم میشده با یکدیگر اختلافات جزئی و محلی داشته اند. سلاطین قطب شاهی مروجین علم و صنعت بودند سلطان محمدقلی قطب شاه (989- 1020 هَ. ق.) که کلیات وی مجموعه ٔ عظیمی را تشکیل میدهد، خود شاعر بود و دو جانشین او: سلطان محمد قطب شاه (1020- 1035) و سلطان عبداﷲ قطب شاه (1035- 1083) و همچنین تاناشاه (1053- 1098) که آخرین پادشاه این سلسله بود شعرای فصیح بودند و عادت داشتندکه به اردو شعر بگویند. گویندگان دیگر که در عهد قطب شاهی مشهور بودند از اینقرارند:
1- وجهی، که داستان عشقی محمدقلی قطب شاه را در مثنوی خود به نام قطب و مشتری، منظوم به سال 1018 هَ.ق. آورده است. 2- شهاب الدین قریشی، گوینده ٔ بهوگ بال. 3- شیخ احمدشریف، ناظم مثنوئی در باب طب. 4- غوّاصی، گوینده ٔ سیف الملوک و بدیع الجمال (1035 هَ. ق.) و طوطی نامه (1049 هَ. ق.). 5- ابن نشاطی، ناظم پهول بن (1076 هَ. ق.). 6- رضی قطب، مترجم تحفه النصایح یا پنداکا تحفه. 7- طبعی، ناظم بهرام و گلندام. 8- واله، گوینده ٔ طالب و موهنی. 9- مظفر، ناظم ظفرنامه ٔ عشق (چهار تن اخیر در عهد سلطنت عبداﷲ قطب شاه بودند). 10- فیض، گوینده ٔ رضوان شاه روح افزا. 11 و 12- شاهی و میرزا که هر دو مراثی می ساختند. 13- نوری از مردم حیدرآباد و گروهی دیگر در زمان ابوالحسن تاناشاه شهرت یافتند. پادشاهان عادل شاهی نیز حامیان بزرگ علوم و صنایع محسوب می شدند.در زمان محمد عادل شاه (1035-1067 هَ. ق.) چهار شاعر نامی بود:
1- حسن شوقی، ناظم فتح نامه ٔ نظام شاه (که در آن شرح جنگ تالی کوت را آورده است) و میزبانی عادل شاه.2- مقیمی (میرزا مقیم خان) ناظم فتح نامه ٔ یک هری (داستان فتح عادل شاه) و منظومه ٔ عشقی مهیار و چندربهان. 3- رستمی (کمال خان)، ناظم مثنوی عظیم خاورنامه (شرح جنگهای علی (ع)) که به سال 1059 هَ. ق. هجری کرده است. 4- مالک خشنود، ناظم جنت سنگهار، (داستان بهرام) که آنرا به سال 1055 پرداخته است. ابراهیم عادل شاه دوم (988- 1035) بجهت ذوق موسیقی که داشت به جگت گرو مشهور گردید و او مؤلف کتاب معروف نورمس در باب موسیقی هندی است. در زمان این پادشاه زبان هندی (و بتعبیر اصح اردوی دکنی) بجای فارسی، زبان دربار گردید و علی عادل شاه دوم (1067- 1083) بخصوص بزبان اردو علاقه نشان داد. بین مؤلفینی که در زمان سلطنت این پادشاه بزبان اردوی دکنی کتاب تألیف کرده اند، کسان ذیل را میتوان نام برد:
1- ملانصرتی، مؤلف گلشن عشق و علی نامه. 2- ایاغی (محمدامین) مؤلف نجات نامه (1076) و شمایل نامه. 3- سیدبلاقی، مؤلف معراج نامه (1065).
در زمان سکندر عادل شاه شعرای ذیل شهرت یافتند:
1- شاه امین الدین اعلی (مذکور در فوق). 2- عبدالمومن از مردم بیجاپور، گوینده ٔ عشق نامه (که بمقابله ٔ ( (مهدی موعود)) سیدمحمد جونپور سروده شده). 3- هاشمی، گوینده ٔ یوسف زلیخا، وی مشهورترین و بزرگترین، شاعر این عصر است و او کور مادرزاد بود و شاید ایجاد ( (ریختی)) یعنی اشعار بزبان عامه با مصطلحات زنان را بتوان مدیون وی دانست. همین نوع شعررا بعدها رنگین (ذکر وی در ذیل بیاید) توسعه داده است. نخستین کتابهای منثور اردو، بلهجه ٔ دکنی تألیف شده است. علاوه بر حِکم َ زّهاد (مانند شاه راجو، سید قتال، سیدمحمد بنده نواز و شاه امین الدین اعلی) چند رساله ٔ مختصر در باب تصوف از آنان بجا مانده است ولی از جنبه ٔ ادبی ارزشی ندارند و نیز کتب جسیم و ارجمندی در باب ادبیات و حکمت الهی بدین زبان تألیف شده است از جمله شرح شرح تمهید. این کتاب را سید میرا حیدرآبادی (متوفی به سال 1074 هَ. ق.) از کتاب تمهیدات فارسی تألیف قاضی عین القضاه همدانی (متوفی به سال 553 هَ. ق.) بزبان اردوی دکنی ترجمه کرده است. وجهی شاعر مذکور، مؤلف کتابی است بنثر که ارزش ادبی بسیار دارد و آن موسوم است به ( (سب رس یا حُسن و دل)) این کتاب تعبیریست از روابط جمال و احساسات عاشقانه ٔ قلب و آن کاملاً بنثر مسجعتحریر یافته. سال تألیف 1045 است. کتاب منثور و بزرگ دیگر بنام ( (ترجمه ٔ شمایل الاتقیاء)) است که آنرا میرا یاقوت در حدود سال 1080 هَ. ق. از کتاب فارسی تألیف رکن عمادالدین، تلمیذ روحانی خواجه برهان الدین (متوفی بسال 732 در دولت آباد) ترجمه کرده است. در این زبان ابتدائی همچنانکه لغات عربی و فارسی با لغات هندی اختلاط یافته اند، مؤلفین کوشیده اند هم از اساطیر هندی و هم از اساطیر اسلامی در تألیف خود استفاده کنند. بعض این کتب ترجمه ٔ تألیفات نویسندگان و منظومه های شعرای ایرانی است و برخی مقتبس از اساطیر عامیانه ٔ سانسکریت و هندی و آداب و رسوم عامه ٔ هندوانست و از آن جمله است: نل و دمن، یا مثنوی معروف به گلشن عشق اثر نصرتی، داستان عشقی مدمالتی و منوهر یاداستان کامروپ کامتا. درتألیفات صوفیه، لغات سه زبان فارسی و عربی و هندی بای نحو کان استعمال شده و شعرا نیز از این سه زبان کنایات و تعبیرات لازم را اقتباس کرده اند. با ذکر مطالب مذکوره باید گفت که پس از قبول رسم الخط فارسی (یاعربی) بنیاد واقعی زبان اردو استوار گردید. پدماوَت تألیف ملک محمد جائسی (947 هَ. ق.) با آنکه بزبان هندی عصر خویش تحریر شده و فقط عده ٔ محدودی لغات فارسی و عربی در آن دیده میشود، معهذا بخط فارسی نوشته شده. مؤلفات منثور و منظوم بزبان اردوی دکنی بیک سبک تألیف شده و قسم اعظم منظومه ها با اوزان و بحور فارسی پرداخته شده است. ملک محمد که زبان خالص هندی عصر را با حروف فارسی تحریرکرده کاملاً اختلاط فرهنگ هندی و فرهنگ اسلامی را در آن عهد میرساند. نویسندگان پس از وی قدمی فراتر نهادند و توحید بین سه زبان مذکور را بیشتر تحکیم کردند. شعر به زبان اردوی جدید از عصر محمدشاه (1131- 1161هَ. ق.) آغاز گردید، ولی دکنی (1099- 1159 هَ. ق.) اورنگ آبادی نزد استادانی که آنگاه در دهلی بودندتلمذ کرد و از ایشان در شعر خویش الهام یافت. این گوینده غث ّ و فساد از سخن اردو دور کرد و در استعمال لغات و عبارات ظریف ساعی بود. عناصر هندی و فارسی ازقبیل فعل و فاعل بنسبت متساوی در شعر او استعمال شده است. معاصر او ( (سراج)) نیز شاعری بزرگ است و زبانی که او بکار برده از زبان ( (ولی)) مصفی تر است. عصر ( (کلاسیک)) شعر اردو با ( (میر)) (1137- 1225 هَ. ق.) آغاز میشود. شعر میر، انعکاس کامل زندگانی خود اوست. غزلها و مثنویات وی بهترین بخش ادبیات اردو محسوبست وی بدعوت نواب آصف الدوله به لکنهو مهاجرت کرد و تا پایان عمر آنجا ببود. ( (سودا)) (1125- 1195 هَ.ق.) معاصر میر، شاعری هنرمند بود ولی ارزش او کمتر از میر است. وی اهاجی مطول کرده است و معهذا باید اورا در ردیف اساتید محسوب داشت. شعر لطیف ( (خواجه میر دَرد)) (1133- 1199 هَ. ق.) انعکاسی است از آئین تصوف عصر گوینده. ( (میرحسن)) (متوفی به سال 1201) از علاقمندان میردرد، سیر جامعه ٔ عصر خویش را در اشعارمجسم کرده است و مثنوی معروف وی (سحرالبیان) که در آن بشرح احساسات بشری و صحنه های طبیعت پرداخته، مشهورترین مثنوی بزبان اردو است.
اکنون به عصر ( (رنگین)) و ( (انشاء)) (متوفی 1233) میرسیم. ایندو مانند سودا و میر و میرحسن به لکنهو مهاجرت کردند. در این عصر لکنهو مرکز ظرفا بود و لطایف افکار و احساسات ایشان بالطبع در شعر شعرا تأثیری بسزا داشته است. رنگین را عموماً مُبدع حقیقی ( (ریختی)) دانسته اند و آن نوعی شعر است که فقط از زن گفتگو کند و بزبان و اصطلاحات و تعبیرات زنان بیان شود. رنگین با استعمال لغات هندی عامیانه تمایل داشته و اشعار او مشحون بکنایات خارج از موازین ادبست. ( (انشاء)) شاعریست که در عصر انحطاط ظهور کرد. وی حیات را ملعبه میداند و در اشعار او اغلب احساسات مزوّر تشریح شده است ولی باید دانست که او در شعر استاد فن است و آثار وی موجب ظرافت و لطافت شعر اردو گردیده است و بنابراین انشاء در ادبیات اردو هم اثر نیک و هم اثر بد دارد. منظومه ٔ ( (دریای لطافت)) او شاهد مهارت گوینده در زبان اردو است.
( (نظیر)) (متوفی به سال 1830 م.) را باید شاعر هند دانست و نیکوترین اشعار او، اغانئی است که در باره ٔ موطن خود سروده و پیران و جوانان و اغنیا و فقرا را توصیف کرده است. در بسیاری از منظومه های وی در باب طیور و جانوران مانند ( (قوی مسکین)) ( (بچه خرس)) ( (سنجاب کوچک)) از عادات و آداب جامعه انتقاد میشود. سبک او گاهی از قواعد شعری دور و اشعار وی ناقص است.
( (ذوق)) (متوفی به سال 1272 هَ. ق.) یکی از طرفداران شعرای فارسی است که مدیحه سرائی را بهنری عالی تبدیل کرده اند. قصایدی که او در مدح آخرین پادشاه سلسله ٔ مغول کرده است در ادبیات اردو مشهور است ولی وی در غزل چندان دست ندارد. در این عصر از تاریخ ادبی اردو، بنظر میرسد که شعر در طی مدارج ترقی خود متوقف مانده آثار منظوم این عصر بیشتر دارای جنبه ٔ تقلیدی و عاری از لطف و هنر و تکرار الفاظ و افکار پیشینیان بود. در این هنگام غالب ظهور کرد. غالب (1212- 1286 هَ.ق.) پیشوای نهضت جدید در شعر اردو گردید و هیچیک ازشعرای اردو زبان در ابتکار و قدرت تخیل بپایه ٔ او نمیرسد. وی نخستین کسی است که افکار فلسفی را وارد شعر اردو کرده و از این جهت شعر او مجموعه ایست از حکمت و عرفان. گفتار او آراسته و فصیح و بلیغ و خوش آهنگ است. غالب زبان فارسی را بمنزله ٔ زبان ادبی بکار برده است. مشهورترین مراثی فارسی در باب شهادت حضرت حسین یعنی هفت بند محتشم کاشانی سرمشق شعرای مرثیه گوی هند شده و از آن میان ( (انیس)) (1216- 1290) و ( (دبیر)) (1217- 1291) را میتوان نام برد. علاقه ٔ مذهبی و ارزش ادبی اشعار این دو موجب شده است که آنان در ادبیات اردو مقامی شامخ بدست آرند. عصر انحطاط لکنهو، در تاریخ ادبیات اردو عصرتوقف محسوب میشود، شعرا هم در مضامین و هم در سبک فاقد ابتکارند و اشعار آنان از تعبیرات زائد مشحون است. ( (آتش)) و ( (ناسخ)) دو استاد فن این عهدند ولی شایسته ٔ آن نیستند که در ردیف اساتید شعر اردو منسلک گردند و تمام هنر شعری طرفداران و تلامذه ٔ آندو در بکار بردن صنایع لفظی است. مثنوی ( (دیاشنکرنسیم)) (1811- 1843 م.) که در همین عهد تألیف شده، اگر به افراط صنایع لفظی در آن بکار نمیرفت منظومه ٔ کامل بشمار می آمد. مثنویات مختلف ( (شوق)) انعکاس اخلاق فاسده ٔ جامعه ٔ عصر است. گوینده ٔ مزبور از دربار واجد علی شاه، آخرین سلطان اَوَد مُلهم است. پس از ( (داغ)) (1831 -1905 م.) و ( (امیر)) (1828- 1900 م.) میتوان گفت که اساس شعر کلاسیک که ( (میر)) بجا گذاشته بود واژگون گردید. اشعار این دو شاعر معرف انحطاط شعر است. در همین زمان انحطاط، افکاری جدید از مغرب به هندوستان ساری شد و بر اثر آن سنن قدیمه تغییر یافت و علوم جدیده جانشین معلومات پیشینیان گردید و بجای سبک (کلاسیک) که مصنوع و مسجع بود، سبک بسیار ساده و طبیعی را پذیرفتند. بعباره اخری این هنگام، عصر تجدد و احیای ادبیات اردو بشمار میرود. ( (محمد حسین آزاد)) (متوفی به سال 1910 م.) معّرف خصایص ادبی عصر مزبور است. وی نخستین گوینده ایست که از منابع غربی استفاده کرده. آزاد لغت شناس و استاد نثر مسجع است. ولی شاعری بزرگ محسوب نمیشود. معاصر او ( (حالی)) (متولد در پانی پت به سال 1253 و متوفی به سال 1332 هَ. ق.) است. عهد صباوت و شباب وی در دهلی گذشت و آن زمان سلطنت مغول هندوستان بسرعت بسوی زوال میشتافت و بنابراین امور اجتماعی و سیاسی نیز راه انحطاط می پیمود. حالی شاهد انحطاط سلسله ٔ مذکور بود و مشاهدات او تأثیری عمیق درذهن وی بجای گذاشت. هر چند ( (حالی)) در تحقیقات ادبی تلمیذ و جانشین ( (غالب)) و ( (شیفته)) است ولی از جهت افکار، وی خلف ِ شعرای بزرگ عهد جاهلیت عرب میباشد. نخستین آثار شعری او بسبک معمول عصر بود ولی بتدریج افکار جدید در ذهن او مؤثر گردید. وی بتدقیق و مطالعه در امور جامعه و محیط خویش پرداخت. بر اثر مساعی مشکوره ٔ سِر سیداحمدخان در علیگره افکار متمدنین غربی در تمدن و فرهنگ مسلمانان هند ساری شد. ( (حالی)) طلیعه ٔ این نهضت بود. وی در مسدس خود تاریخ گذشته را مجسم و حیات ملی مسلمانان هند را بخوبی تشریح کرد. ( (حالی)) نه تنها شاعریست بزرگ، بلکه وی یکی از معبران ادبیات انگلیسی در ملت هند است. درین زمان اکبرحسین (1846- 1921 م.) بدفاع فرهنگ شرقی پرداخت و قریحه ٔ انتقادی خود را در ردّ طرفداران اروپا و جنون ایشان بکار برد و حتی اساتید علیگره را مورد انتقاد قرار داد. وی معتقد بود که اسلام و تمدن اسلامی در معرض خطری عظیم از جانب مادیت غربی واقع شده است و از اینرو شعر خویش را در راه رفع این خطر بکار برده است.
در شعر اردوی جدید، سه شخصیت ممتاز وجود دارند: غالب، حالی واقبال. قدرت تخیل و افکار فلسفی غالب موجب آن گردیده که خرق سنن قدما کند ولی بدبینی در آثار او غالب است. حالی همچون کسی است که خود را در انقاض فرهنگ قدیم تنها می بیند و بر آنها میگرید و از آتش حسرت تجدید عمارت آنها میسوزد. اقبال نه قدرت تخیل غالب را دارد و نه تأثرات عمیقه ٔ حالی را ولی دارای حدت تفکر و وجد و حال و قدرت خلاقه است. نخستین اشعار او در موضوع وطن پرستی سروده شده ولی بعدها وی تمایلی شدید بوحدت مسلمین نشان داد. او مسلمانان را دعوت کند که دین را اساس وحدت خویش قرار دهند و معتقد است روزی برسد که اسلام نه تنها آسیا، بلکه همه ٔ جهان را نجات بخشد. اقبال هنر خویش را در شعر فارسی بیش از شعر اردو بکار برده است زیرا وی معتقد بود که زبان فارسی برای تبلیغ افکار او در ممالک اسلامی، مناسبتر است. پیشتراز نثر اردو بحث کردیم. نخستین آثار منثوره ٔ اردو نیز به زبان دکنی تألیف شده ولی اغلب آنها در باب مذهب و مواضع مختلفه نگارش یافته جز سب رس (1045 هَ. ق.) که بنثر مسجع تحریر شده، هیچیک ارزش ادبی ندارد.در هندوستان شمالی، تا عصر مابعد انقلاب، مؤلفین کتب و مکاتبات خود را بزبان فارسی مینوشتند. شاه رفیعالدین دهلوی (1163- 1233 هَ. ق.) و شاه عبدالقادر (1157- 1230 هَ. ق.) هر دو قرآن را بزبان اردو ترجمه کرده اند، ولی ترجمه های آنان تحت اللفظی است. شالده ٔ نثر اردو در فُرت ویلیام کالج کلکته که لُردولِسلی در 1800م. تأسیس کرد، نهاده شد. در میان السنه ای که در آنجا تدریس میشد زبان های فارسی، هندوستانی و اردو مقامی شامخ داشتند. در میان نویسندگان اردو میری امن مؤلف باغ و بهار یا قصه ٔ چهار درویش (1801- 2م.) و میرشیرعلی افسوس مؤلف آرایش محفل (1805 م.) شایان ذکرند. ترجمه ها و تألیفی که از طرف فرت ویلیام کالج منتشر میشد در اردو مؤثر گردید. نویسندگان اردوافکار خود را بزبان ساده تشریح کردند و سبک قدیم راکه مبتنی بر نثر مسجع و مقفی و مشحون به اصطلاحات و تعابیر فارسی و عربی بود، بر کنار نهادند ولی بیشتر این نوشته ها، افسانه و داستان بود. سرسیداحمدخان (1817- 98م.) بمعاصرین خود فن تحریر مواضیع جدّی و علمی را بزبانی سهل آموخت. مجله ٔ او بنام تهذیب الاخلاق تقریباً در ادبیات اردو انقلابی ایجاد کرد. بهمین دلیل استادان نثر اردو یا مستقیماً تحت تأثیر سرسیداحمدخان یا کسانی هستند که با کالج دهلی، که در آنجا اردو در تدریس بکار میرفت و کتب بزبان اردو ترجمه میشد، رابطه داشتند. از بزرگان نثر اردوی جدید کسان ذیل را میتوان نام برد: محمد حسین آزاد از مردم دهلی، خواجه الطاف حسین حالی، نذیر احمد (1831- 1912م.)، شبلی نعمانی (1857- 1914م.). داستان نویسی (رمان) در اردو از عصر رتن ناته سرشار (1847- 1902م.) آغاز گردید. وی مؤلف ( (فسانه ٔ آزاد)) است که در این کتاب آثار اصلیه ٔ جامعه ٔ لکنهو را در عصر خویش مجسم کرده است. داستانهای عبدالحلیم شرر (1860- 1926م.) بیشتر جنبه ٔ تاریخی دارد ولی در تجسم، ضعیف است. تا این عهدجز چند داستان نذیر احمد هیچ داستانی بزبان اردو تألیف نشده بود بنابراین رمانهای شرر بدون شک ذوقی ادبی در مردم ایجاد کردند ولی ارزش دیگر ندارند.
با ورود انگلیسیان بهند، ذوق نوشتن نمایشنامه در مردم تحریک شد و پارسیان هند در این راه پیشقدم شدند و بالنتیجه عده ای از نویسندگان بتحریر نمایشنامه پرداخته اند ولی تاکنون حتی یک نمایشنامه شایان ذکر نوشته نشده است. جوانان تربیت شده ٔ عصر اخیر بیشتر بزبان مادری خود علاقه نشان دادند و آن زبان را با ترجمه های آثار اروپائیان در فنون و علوم مختلفه تکمیل کردند. انجمن ترقی اردو در ارونگ آباد دکن و دانشگاه عثمانیه ٔحیدرآباد دکن با دارالترجمه ٔ وی امروزه نخستین مؤسسات تکامل اردو بشمار آیند. در سنوات اخیر مجلات و روزنامه های متعدد بزبان اردو انتشار می یابد.
مآخذ: تاریخ ادبیات هندی و هندوستانی تألیف گارسن دطاسی (چ 2، 3 مجلد، 1870م.). دائرهالمعارف بریتانیا، مقاله ٔ ( (هندوستان، زبان و ادبیات)).تاریخ ادبیات اردو تألیف سکسینه (اﷲآباد. 1927م.).طرحی از زبانشناسی هند تألیف سرگریرسن. (ج 9، قسمت اول). تاریخ مختصر ادبیات اردو تألیف ت. گراهام بیلی. (اکسفرد 1931م.). فهرست نسخ هندی در کتابخانه ٔ دیوان هند تألیف بلوم هارت (1926م.). تأثیر زبان انگلیسی در زبان اردو، تألیف لطیف (لندن 1924 م.).
آثاری که بزبان فارسی تألیف شده: نکات الشعرا تألیف میرتقی (1752 م.). مخزن نکات تألیف قائم (1754م.). تذکره ٔ شعرا تألیف میرحسن (1775 م.). دریای لطافت تألیف سید انشاء (1807 م.). آثارالصنادید تألیف سید احمد.
آثاری که به اردو تألیف شده: گلشن هندتألیف لطف علی (1801 م.). مقدمه بر باغ و بهار تألیف میرامن (1802 م.). محبوب الزمن تألیف عبدالجباردر دو مجلد (1870 م.). آب حیات تألیف آزاد. شعرالهند تألیف عبدالسلام در دو مجلد. شعر و شاعری تألیف حالی (1896). خمخانه ٔ جاوید تألیف سری رام در چهار مجلد (ناتمام از 1908 بطبع آن آغاز شده). آب بقا تألیف جعفر علی (1918). سیرالمصنفین تألیف یحیی در دومجلد (1924- 1928). جلوه ٔ خضر تألیف صفیر بلگرامی. دکن مین اردو (اردو در دکن) تألیف هاشمی (1926). ارباب نثر، تألیف سیدمحمد (1927) - اردوکی اسالیب بیان (اسالیب بیان در اردو) (1927). و اردو شاه پاری (1929) تألیف قادری. اردوی قدیم تألیف شمس اﷲ (1927) تألیف هَ.م. شیرانی (1928) و مخصوصاً نامه ٔ سه ماهه ٔ اردو که توسط انجمن ترقی اردو منتشر میشود. رجوع بمقاله ٔ اردو بقلم عبدالحق در دائرهالمعارف اسلام شود.

فارسی به انگلیسی

اردو

Camp, Expedition, Horde, Laager

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

اردو بازاری

(صفت) منسوب به اردو بازار فروشنده در اردو بازار اردو بازارچی.


اردو بازارچی

(صفت) اردو بازار ی


اردو

ترکی سپاه بسیجیده، لشگرگاه، نام زبان مردم پاکستان و هند (اسم) مجموع سپاهیان با تمام لوازم که بجانبی گسیل دارند مجموع قشون و لوازم او در سفر، لشکر گاه اردوگاه، محلی که ورزشکاران یا پیشاهنگان برای تمرین یا تفریح گرد آیند، زبان معمولی در پاکستان و بخشی از هندوستان.

فارسی به عربی

اردو

معسکر

گویش مازندرانی

اردو

فراوان، جمعیت زیاد

فرهنگ معین

اردو

گروهی سپاهیان با تمام لوازم که به سویی فرستاده شوند، لشکرگاه، محل لشکر.3- محلّی که ورزشکاران یا دانش آموزان برای تمرین یا تفریح مدتی معین به آنجا می روند. [خوانش: (اُ) [تر - مغ] (اِ.)]

(~.) (اِ.) زبان مردم پاکستان و بخشی از هندوستان، که مرکب از فارسی، عربی و هندی است.

فرهنگ عمید

اردو

اردوگاه،
هرگونه سفر کوتاه شبانه‌روزی گروهی که به منظور گردش علمی، ورزشی، و مانند آن برگزار می‌شود،
(ورزش) محلی که ورزشکاران در طول برگزاری مسابقات و یا مدت کوتاهی قبل از آن در آنجا اقامت می‌کنند،
محل اقامت سپاهیان،
محل اقامت شاه و همراهانش در سفر یا شکار،
گروهی از سپاهیان با تمام لوازم که به جانبی فرستاده می‌شوند،
[مجاز] گروه بزرگی از مردم،
زبانی از شاخۀ زبان‌های هندوایرانی که در پاکستان و هند رایج است،

حل جدول

اردو

زبان پاکستان

مترادف و متضاد زبان فارسی

اردو

اردوگاه، لشکرگاه، سپاه، قشون، لشکر، زبان‌اردو، پیک‌نیک، گردش‌دسته‌جمعی، گردش‌علمی

فارسی به آلمانی

اردو

Lager (n), Zelten

معادل ابجد

اردو

211

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری