معنی ادبار

ادبار
معادل ابجد

ادبار در معادل ابجد

ادبار
  • 208
حل جدول

ادبار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ادبار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بدبختی، سیه‌روزی، شوربختی، فلاکت، مفلوکی، نکبت، نگون‌بختی، واپسی، بداقبال، بی‌اقبال، سیه‌روز، مدبر، نگون‌بخت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

ادبار در فرهنگ معین

  • (مص ل. ) پشت کردن، پشت به دشمن کردن و گریختن، (اِمص. ) نگون بختی، بدبختی، (ص. ) نگون بخت، سیه روز. [خوانش: (اِ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

ادبار در لغت نامه دهخدا

  • ادبار. [اَ] (ع اِ) ج ِ دُبر و دُبُر، بمعنی آینده پس و سپس و پشت و آخر هر چیز و ازپس آینده.
    - ادبارالسجود، سنت شام: «. و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب و من اللیل فسبحه و ادبارالسجود». (قرآن 39/50 و 40)، و تسبیح کن بحمد پروردگارت پس از مطلع آفتاب و پیش از غروب و از شب پس تسبیح کن اورا و عقبهای سجده. و ادبارالسجود روایت کردند از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات اﷲ و سلامه علیه و عمربن الخطاب و ابوهریره و حسن بشری و نخعی و شبعی و اوزاعی که ادبارالسجود مراد دو رکعت پیش صبح است که آنرا رکعتی الفجر گویند سنّت نماز بامداد و عبداﷲعباس روایت کرد از حضرت رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم که این دو رکعت است از پس نماز شام پیش از آنکه سخن گوید دو رکعت اول یکبار الحمد و یکبار قل یاایهاالکافرون و دو رکعت دوم یکبار الحمد و یکبار قل هواﷲ احد. توضیح بیشتر ...
  • ادبار. [اِ] (ع مص) پشت بدادن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). پشت دادن. (منتهی الارب). سپس رفتن. || منهزم شدن در حرب. (مؤید الفضلاء). || پشت ریش گردیدن، چنانکه در ستور. || خداوند ستور پشت ریش شدن. (تاج المصادر بیهقی). || در باد دبور درآمدن. (منتهی الارب). در باد دبور شدن. (تاج المصادر بیهقی). || بچهارشنبه سفر کردن. بسفر رفتن در روز چهارشنبه. (منتهی الارب). || پشت ریش کردن، چنانکه پالان. پشت ستور ریش کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مؤید الفضلاء) (زوزنی). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ادبار در فرهنگ عمید

  • بخت‌برگشتگی، تیره‌بختی، تیره‌روزی: چون می‌گذرد کار چه آسان و چه سخت / واین یک دم عاریت چه ادبار و چه بخت (عنصری: ۳۱۰)،
    (صفت) [عامیانه] کثیف،
    [قدیمی] پشت کردن، رو برگرداندن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

ادبار در فارسی به انگلیسی

  • Adversity, Misery, Misfortune, Squalor
فرهنگ فارسی هوشیار

ادبار در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

ادبار در فرهنگ فارسی آزاد

  • اِدْبار، اِعْراض نمودن، پُشت کردن، روی گردانیدن، نگون بختی، سیه روزی،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید