معنی احساساتی
فارسی به انگلیسی
Emotional, Emotive, Flaming, Lyrical, Romantic, Sentimental, Susceptible
فارسی به ترکی
فرهنگ فارسی هوشیار
جوشی شورمند (صفت) منسوب به احساسات وابسته به احساسات، کسی که پیشامدها زود بروی اثر میگذارد و او را بهیجان میاورد و بیشتر دستخوش اثر حواس خود است تا عقل و نیروی سنجش شخص حساس.
فارسی به آلمانی
Rührend
فرهنگ معین
(~.) [ع - فا.] (ص.) زودرنج، کسی که زود دستخوش احساساتش می شود.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پراحساس، پرهیجان، حساس، رقیقالقلب، سریعالتاثر، عاطفی، هیجانزده
فارسی به عربی
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
سانتی مانتال
فرهنگ واژههای فارسی سره
سوهشیک گشتن
معادل ابجد
541