معنی اجابت

فرهنگ معین

اجابت

پاسخ دادن، جواب دادن، قبول کردن، پذیرفتن. [خوانش: (اِ بَ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اجابت

پاسخ، برآوری، پاسخ دادن


اجابت کردن

برآوردن، پاسخ دادن، پذیرفتن

مترادف و متضاد زبان فارسی

اجابت

استجابت، برآوردن، پذیرش، پسند، تصویب، قبول، مستجاب، مقبول، تخلیه، دفع، قضای‌حاجت

فارسی به انگلیسی

اجابت‌

Compliance

فارسی به عربی

اجابت

التزام


اجابت کردن

امتثل، إِجابَه

فرهنگ عمید

اجابت

جواب دادن، پاسخ دادن،
قبول کردن،
پذیرفتن خواهش، برآوردن حاجت،

حل جدول

اجابت

پذیرش دعا


اجابت شده

مستجاب

فرهنگ فارسی هوشیار

اجابت

برآوردن حاجت کسی، قبول کردن


اجابت کردن

(مصدر) پذیرفتن قبول کردن مستجاب کردن گردن نهادن خواهش و مراد کسی را بر آوردن روا کردن، دفع فضول کردن. یا اجابت کردن معده. دفع فضول کردن آن.


اجابت شدن

(مصدر) بر آورده شدن دعا و حاجت.


لبیک اجابت

آری پذیرش

فرهنگ فارسی آزاد

اجابت

اِجابَت، پذیرفتن خواهش، پاسخ دادن، قبول کردن،

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

اجابت

407

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری