معنی اثر پذیری
فرهنگ فارسی هوشیار
قبول اثر تا ء ثر پذیری متا ء ثر بودن قابلیت پذیرش اثر داشتن.
فعل پذیری
پویه پذیری پویایی پذیری حالت و کیفیت فعل پذیر.
تباهی پذیری
فساد پذیری، فنا پذیری.
غذا پذیری
خورش پذیری: گوارندگی جذب و تحلیل غذا.
فتور پذیری
اناب پذیری
قطبش پذیری
میخش پذیری
قسمت پذیری
بخش پذیری قابلیت تقسیم شدن: و سیاهی چیزی بود جز از قسمت پذیری و قسمت پذیری جسم را بود.
حل جدول
انفعال
لغت نامه دهخدا
نهایت پذیری. [ن ِ / ن َ ی َ پ َ] (حامص مرکب) پایان پذیری. (یادداشت مؤلف).
نظام پذیری
نظام پذیری. [ن ِ پ َ] (حامص مرکب) عمل نظام پذیر:
نظمی است مر نظام پذیری را
گر خوانده ای در اول موسیقار.
ناصرخسرو.
بخش پذیری
بخش پذیری. [ب َ پ َ] (حامص مرکب) قابلیت قسمت.
خلل پذیری
خلل پذیری. [خ َ ل َ پ َ] (حامص مرکب) حالت خلل پذیرفتن.
استحاله پذیری
استحاله پذیری. [اِ ت ِ ل َ / ل ِ پ َ] (حامص مرکب) قبول استحاله.
ادراک پذیری
ادراک پذیری. [اِ پ َ] (حامص مرکب) قابلیت دریافت و فهم و تعقل.
نقش پذیری
نقش پذیری. [ن َ پ َ] (حامص مرکب) نقش پذیر بودن. زود تحت تأثیر قرار گرفتن.
معادل ابجد
1623