معنی آپارتمان
لغت نامه دهخدا
آپارتمان. [ت ِ] (فرانسوی، اِ) خانه ای بچندین آشکوب.
فارسی به انگلیسی
Apartment, Condominium, Flat, Menage, Ménage, Rooms, Suite, Tenement, Pad
فارسی به ترکی
apartman dairesi, apt
حل جدول
برنده جایزه اسکار بهترین فیلم در سال 1960 میلادی
کاشانه
آپارتمان تجهیزشده
مبله
مبله؛ واحد آپارتمانی که معمولا وسایل ابتدایی زندگی را داراست.
معادل آپارتمان
کاشانه
گلخانه آپارتمان
پاسیو
نورگیر آپارتمان
پاسیو
مترادف و متضاد زبان فارسی
خانه، مسکن، منزل، ساختمان
فارسی به ایتالیایی
appartamento
فرهنگ معین
ساختمان، عمارت، ساختمان مجزا و مستقل. [خوانش: (تِ) [فر.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
ساختمانی که معمولاً دارای چندین طبقه است و به واحدهای مجزایی تقسیم میشود،
هریک از این واحدها،
فرهنگ واژههای فارسی سره
سراچه
فرهنگ فارسی هوشیار
یک قسمت از عمارت که شامل چند اتاق با سرویسکه یک خانواده در آن زندگی کنند
واژه پیشنهادی
اشتاین بک
معادل ابجد
695