معنی آوازه

آوازه
معادل ابجد

آوازه در معادل ابجد

آوازه
  • 20
حل جدول

آوازه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

آوازه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اشتهار، شهرت، صیت، معروفیت، نام، آواز، آوا، صوت، اطلاع، خبر، شایعه، غوغا، ترانه، نغمه، نوا. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

آوازه در فرهنگ معین

  • صیت، شهرت، صوت، آوا، نغمه، ترانه. [خوانش: (زِ) (اِ.)]
  • شهرت دادن، شایعه کردن. [خوانش: افگندن (~. اَ گَ دَ) (مص م. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

آوازه در لغت نامه دهخدا

  • آوازه. [زَ / زِ] (اِ) آوا. آواز. صوت:
    دل چو خم چند برآوازه نهی
    ناید آواز جز از خم ّ تهی.
    جامی.
    مشو غافل ز گردیدن که روزی در قدم باشد
    همین آوازه می آید ز سنگ آسیا بیرون.
    صائب.
    || خبر. آگاهی. اطلاع:
    بدین آوازه هرجائی که شاهیست
    بغایت ناشکیب و بی قرار است.
    مسعودسعد.
    ناگه یارم بی خبر و آوازه
    آمد بر من بلطف بی اندازه
    گفتم که چو ناگه آمدی عیب مکن
    چشم تر و نان خشک و روی تازه.
    محمدبن یحیی ̍.
    || صیت و شهرت مطلق. ذکر. توضیح بیشتر ...
  • آوازه. [زَ] (اِخ) نام دژی بترکستان که پرموده پسر ساوه شاه گنج خویش در آن نهفت و پس از شکست یافتن از بهرام چوبینه در آن تحصن جست:
    دژی داشت پرموده آوازه نام
    از آن دژ بدی ایمن و شادکام
    چو کین پدر در دلش تازه شد
    از آنجایکی سوی آوازه شد.
    فردوسی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

آوازه در فرهنگ عمید

  • صیت، شهرت: به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان / سه کس برند رسول و غریب و بازرگان (سعدی: ۷۵۱)،
    بانگ، صوت،
    نغمه،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

آوازه در فارسی به انگلیسی

  • Celebrity, Fame, Hearsay, Honor, Image, Luster, Name, Popularity, Prestige, Prominence, Renown, Reputation, Repute, Reverberation. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی

آوازه در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

آوازه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) صوت آوا آواز، نغمه ترانه نوا، هر یک از دستگاههای اصلی موسیقی، خبر آگاهی اطلاع، صیت شهرت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ پهلوی

آوازه در فرهنگ پهلوی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید