معنی آفت

آفت
معادل ابجد

آفت در معادل ابجد

آفت
  • 481
حل جدول

آفت در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

آفت در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آسیب، بلا، بیماری، زیان، صدمه، فتنه، مصیبت
فرهنگ معین

آفت در فرهنگ معین

  • (فَ) (اِ.) آسیب، بلا.
لغت نامه دهخدا

آفت در لغت نامه دهخدا

  • آفت. [ف َ] (ع اِ) (شاید از ریشه ٔ آکفت فارسی) آفه. آفه. عاهت. عاهه. عارضه. (زمخشری). جانحه. زحمت. علت. بلا. بلیه. ضرر. آکفت. آسیب. بیماری. (ربنجنی). گزند. عیب. آهو. ج، آفات:
    رسیده آفت نشبیل او به هر کامی
    نهاده کشته ٔ آسیب او به هر مشهد.
    منجیک.
    خردمند باشید و پاکیزه دین
    از آفت همه پاک و بیرون ز کین.
    فردوسی.
    سزاوارتر که روح را نیز طبیبان و معالجان گزینند تا آن وقت آن آفت را معالجه کنند. (تاریخ بیهقی). وقتی که مردم در خشم شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

آفت در فرهنگ عمید

  • بلا، زیان،

    هر چیزی که مایۀ تباهی، فساد، و زیان شود،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آفت در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

آفت در فارسی به انگلیسی

  • Blight, Curse, Pest, Plague, Scourge
فارسی به ترکی

آفت در فارسی به ترکی

نام های ایرانی

آفت در نام های ایرانی

  • دخترانه، بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری
ترکی به فارسی

آفت در ترکی به فارسی

گویش مازندرانی

آفت در گویش مازندرانی

  • امراض گیاهی، آفت، بلا
فرهنگ فارسی هوشیار

آفت در فرهنگ فارسی هوشیار

  • عارضه، علت، بلا، بلیه
واژه پیشنهادی

آفت در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید