معنی آسیاب

فارسی به انگلیسی

آسیاب‌

Gristmill, Mill, Water Mill

فارسی به ترکی

آسیاب‬

değirmen

تعبیر خواب

آسیاب

اگر بیند که در آسیاب غله برد و آرد همی کرد، دلیل کند که از خداوند آسیاب بدو خیر و منفعت رسد. اگر بیند که آسیاب بشکست و از کار بیفتاد، دلیل کند که خداوند آسیاب هلاک گردد. اگر بیند که سنگ آسیاب بشکافت یا خللی در وی پدید آمد، دلیل که در معیشت خداوند آسیاب سستی و خللی پدید آید. اگر بیند که سنگ آسیاب را کسی بدزدید، دلیل کند که خداوند آسیاب منفعت و مضرت شود - حضرت دانیال

دیدن اسیاب به خواب جنگ و خصومت بود. اگر کسی خود را در آسیاب بیند، دلیل کند که او را با کسی جنگ و خصومت افتد، و اگر داند که آسیاب مُلک او بود، آسیاب تر بود و اگر در آسیاب غله نداشت، لیکن نگاه می کرد که آسیاب چگونه می گردد، دلیل که به سفر شود.اگر بیند که سنگ آسیاب از مس یا برنج یا از آهن بود، این جمله دلیل بر جنگ و کارزار بود. اگر بیند که سنگ آسیاب از آبگینه بود، دلیل کند که خصومتش با زنان بود. اگر بیند که در آسیاب سنگ و آهن به جای غله آرد می کرد، دلیل کند که او را با کسی جنگ و خصومت سخت افتد. اگر بیند که آسیاب را به دست می گردانید، دلیل کند ه او را انبازی سخت دل بود و به واسطه او کارش به نظام باشد - محمد بن سیرین

آسیاب درخواب دیدن بر پنج وجه بود: اول: پادشاه، دوم: رئیس، سوم: توانگری، چهارم: مرد دلیر، پنجم: خوانسالار پادشاه - امام جعفر صادق علیه السلام

لغت نامه دهخدا

آسیاب

آسیاب. (اِ مرکب) (از: آس + آب) آس که بقوت آب گردد، و توسعاً، هر نوع دیگر از آن. آب آسیا. آب آس:
چرا چون آسیاب گردگردی
بیاکنده به آب وباد و گردی ؟
(ویس و رامین).
بخواهد همی خوردمان آسیاب
بدندان ما، در، گیا را فناست.
ناصرخسرو.
گر نان طلب کنند در من زنند ازآنک
بی دانه ٔ من آب زده ست آسیابشان.
خاقانی.
هست بپیرامنش طوف کنان آسمان
آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب.
خاقانی.
بر سرم گردید سنگ آسیاب
تا برآمد گردم از جان خراب.
بسحاق اطعمه.


چم آسیاب

چم آسیاب. [چ َ] (اِخ) رجوع به بن آسیاب شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

چم آسیاب. [چ َ] (اِخ) دهی از دهستان بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 8 هزارگزی باختر مسجدسلیمان کنار راه مسجد سلیمان به انجیرک واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 155 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات. شغل اهالی کارگری شرکت نفت، زراعت و مالداری و راهش اتومبیل رو است. ساکنین این محل از طایفه ٔ هفت لنگ بختیاری می باشند. این آبادی از دو محل مرادآباد و حسن آباد تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

چم آسیاب. [چ َ] (اِخ) دهی است از دهستان ترکه در اهواز، بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 8 هزارگزی باختر مسجدسلیمان، کنار راه مسجدسلیمان به انجیرک واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 160 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و لوله ٔ شرکت نفت. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و کارگری شرکت نفت و راهش اتومبیل رو است. این محل دارای چاه نفت است و ساکنینش از طایفه ٔ هفت لنگ بختیاری میباشند. این آبادی را سیف آباد هم مینامند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


آسیاب خسروخان

آسیاب خسروخان. [ب ِ خ ُ رَ] (اِخ) نام محلی در راه مشهد بباجگیران میان شاخه و دوربادام، در 207430 گزی مشهد.


ده آسیاب

ده آسیاب. [دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان. واقع در 25هزارگزی شمال باختری صحنه. آب آن از رودخانه ٔ تینه مو و چشمه. سکنه ٔ آن 285 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). دهی است به کنگاور. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

آسیاب

[په.] (اِمر.) آسی که با نیروی آب کار می کند.، ~به نوبت کنایه از لزوم رعایت کردن نوبت.

فرهنگ عمید

آسیاب

آسیا * آسیای آبی
آس۱
(زیست‌شناسی) = دندان * دندان آسیا

حل جدول

آسیاب

طاحونه


سنگ آسیاب

اسه

آس

اس
سنگ آسیاب، سنگی است که در آسیاب‌های آردساز برای آسیاب گندم یا سایر غلات مورد استفاده قرار می‌گیرد. سنگ آسیاب به صورت جفت است شامل یک سنگ متحرک در بالا که به طور معمول کمی مقعر است و سنگ زیرین که کمی محدب است. این کمک می‌کند تا آردی که به لبه‌های بیرونی سنگ هدایت می‌شود در کانال اطراف سنگ‌ها جمع‌آوری شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

آسیاب

(اسم) آسی که بقوت آب گردد، (توسعا) هر نوع آس

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

آسیاب

74

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری