معنی آسمانی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
سماوی، سپهری، نجومی، عالی، آبی روشن، خدایی. [خوانش: (~.) (ص نسب.)]
فرهنگ عمید
مربوط به آسمان،
الهی، ربانی، خدایی: بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تٲیید آسمانی نیست (سعدی: ۸۴)،
مربوط به تقدیر و سرنوشت،
به رنگ آسمان، آبی آسمانی، آبی روشن، آبی کمرنگ،
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] ارجمند بودن، گرانقدر بودن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
هوایی، فلکی، عرشی، قدسی، ملکوتی، آبیرنگ،
(متضاد) ارضی، خاکی، زمینی
فارسی به انگلیسی
Celestial, Divine, Ethereal, Godlike, Heavenly, Holy, Supernal
فرهنگ فارسی هوشیار
سماوی، فلکی، سپهری
فارسی به ایتالیایی
celeste
معادل ابجد
162