معنی آستانه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
آستان، چوب زیرین چارچوب (در)، مقدمه، وسیله، بارگاه شاهان. [خوانش: (نِ) [په.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
حداقل میزان لازم برای تحریک یک عصب حسی: آستانهٴ شنوایی،
قطعۀ زیرین چهارچوب در یا پنجره،
نقطۀ آغاز یک عمل: در آستانهٴ ازدواج،
آستان
[قدیمی، مجاز] زن، همسر،
حل جدول
بارگاه، درگاه، محضر
پایتخت کشور قزاقستان
کریاس
بارگاه، پیشگاه، درگاه، محضر
درگاه
شهری در استان مرکزی
ورسیج
پیشگاه، درگاه، کریاس، ورسیج
رواق
ساحت
مترادف و متضاد زبان فارسی
آستان، بارگاه، پیشگاه، جناب، حضرت، درگاه، عتبه، محضر، وصید، آغاز، مقدمه
فارسی به انگلیسی
Door, Eve, Threshold, Verge
تعبیر خواب
اگر بیند که آستانه خانه وی بلند گردید، دلیل کند که بر قدر آن مال و نعمت و شرف و منزلت یابد، و اگر بیند که آستانه خانه او بیفتاد، دلیل که از شرف و منزلت بیفتد ونزد مردمان خوار گردد. اگر بیند که از آستانه خانه آب صافی چون باران همی بارید، دلیل که به قدر آن مال و نعمت یابد. اگر بیند که از آستانه خانه او مار و کژدم همی افتاد، دلیل که از پادشاه یا از بزرگی او را غم و اندوه رسد. ابراهیم کرمانی گوید: اگر بیند که آستانه خانه بر وی بیفتاد و در زیر آن گرفتار گردید، دلیل کند که او را بیم و هلاک بود. اگر بیند که آستانه خانه او به رنگهای ملون و منقش بود، دلیل کند که به زینت و آرایش دنیا مشغول گردید. - محمد بن سیرین
آستانه بالایین در خواب، کدخدای خانه بود، و آستانه زیرین، کدبانوی خانه. و اگر دید که آستانه بالایین دراو بیفتاد و خراب شد، دلیل کند که کدخدای خانه بمیرد، و اگر کدخدای خانه بیند که آستانه زیرین خانه بیفتاد یا بسوخت، دلیل کند که کدبانوی خانه بمیرد. محمد بن سیرین گوید: اگر بیند که آستانه زیرین یا آستانه بالایین نو و بدل گردد، دلیل کند که زن را طلاق دهد و زن دیگر بخواهد، و اگر بیند که آستانه بالایین را بکند، دلیل که خود هلاک کند و اگر دید که هر دو آستانه خویش را بکند وخراب کرد، دلیل کند که کدبانو و کدخدا هر دو هلاک گردند - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
فرهنگ فارسی هوشیار
آستان، حضرت، جناب
فرهنگ فارسی آزاد
آستانه، در فارسی بمعنای دَرگاه، جلو درب و دَربار است امّا در تاریخ لقب شهر اسلامبول است در زمانی که پایتخت دولت عثمانی بود،
واژه پیشنهادی
سده
معادل ابجد
517