ناقد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(قِ) [ع.] (اِفا.) نقدکننده، جدا کننده خوب از بد.
فرهنگ عمید
کسی که چیزی را مورد نقد و بررسی قرار میدهد، خصوصاً سخن،
کسی که پول خوب را از بد جدا کند، سرهکننده، زرسنج،
حل جدول
زرسنج
صراف
مترادف و متضاد زبان فارسی
منتقد، نقاد، نقدنویس، ایرادگیر، خردهگیر، نکتهگیر
فرهنگ فارسی هوشیار
تمیزدهنده، نقاد، بررسی کننده
فرهنگ فارسی آزاد
ناقِد، نقد کننده، کسی که پول خوب را از بد جدا کند، کسیکه نقد ادبی نماید و درست و نادرست هر اثر ادبی را تشخیص دهد و مُعَیَّن کند (جمع: نُقّاد، نَقَدَه)،
پیشنهادات کاربران
نکته چین
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.