سردار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(سَ) [په.] (ص فا.) فرمانده قشون، سالار.
فرهنگ عمید
(نظامی) سالار، فرماندهِ سپاه،
[مجاز] رئیس و بزرگ دسته یا طایفه،
حل جدول
فرمانده لشکر
مترادف و متضاد زبان فارسی
اسپهبد، امیرالجیش، باشلیق، باشی، پیشوا، رئیس، ژنرال، سالار، سپاهبد، سرخیل، سردسته، سرور، فرمانده،
(متضاد) سرباز
گویش مازندرانی
درخت سرو – سرخ دار با نام علمی baccata tahas
گاو پرشیر
فرهنگ فارسی هوشیار
فرمانده سپاه، سالر، بزرگتر طایفه
پیشنهادات کاربران
سپهدار
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.