خلاصی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خلاصی. [خ ِ / خ َ] (حامص) آزادی. رستگاری. رهایی. نجات. (ناظم الاطباء):
دل ز راحت نشان نخواهد داد
غم خلاصی بجان نخواهد داد.
خاقانی.
گر از غم خلاصی طلب کردمی
هم از نای نوشی سبب کردمی.
خاقانی.
|| شفا. || رهایی از بند و زندان. || فرار. || فلاح. (ناظم الاطباء).
حل جدول
آزادگی
فرهنگ واژههای فارسی سره
رهایی
کلمات بیگانه به فارسی
رهایی
مترادف و متضاد زبان فارسی
آزادی، آسودگی، رهایی، فراغت، رستگاری، نجات،
(متضاد) اسارت
فرهنگ فارسی هوشیار
رهایی، رستگاری رهایی رستگاری نجات. آزادی، رهائی، نجات
پیشنهادات کاربران
رستگی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.