گل بوته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گل بوته. [گ ِ ل ِ ت َ / ت ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) طین قیمولیا. رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل قیمولیا شود.
گل بوته. [گ ُ ت َ / ت ِ] (اِ مرکب) نقاشی یا گل دوزی که گل و بته های متعدد کشند یا دوزند. کشیدن یا انداختن رنگ سیاهی بشکل گل و گیاه در صفحه ٔ جامه یا کاغذی پدید آوردن. رجوع به گل بته و گل و بوته شود.
گل بوته. [گ ُ ت َ/ ت ِ] (اِخ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز واقع در 89هزارگزی جنوب خاوری کبودگنبد. در دامنه است. هوای آن سرد و دارای 162 تن سکنه است.آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فرهنگ عمید
نقش گل و بوتۀ گل بر روی پارچه و فرش یا چیزی دیگر،
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) نقش گل در جامه و غیره، بطور مطلق نقش و نگار بر روی کاغذ و جامه و پارچه های ابریشمین و امثال آن باشد.
پیشنهادات کاربران
مل
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.