موجود در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مُ) [ع.] (اِمف.) آفریده، هست شده.
فرهنگ عمید
بهوجودآمده، هستشده، آفریدهشده،
(صفت) وجوددارنده،
حل جدول
آنچه دارای هستی است، هستییافته، ویژگی آنچه وجود دارد
کائن
آنچه دارای هستی است، هستی یافته، ویژگی آنچه وجود دارد، کائن
فرهنگ واژههای فارسی سره
باشنده، هستار، هستنده، پدیده، هستی
مترادف و متضاد زبان فارسی
حاضر، حی، زنده، هست،
(متضاد) غایب
فرهنگ فارسی هوشیار
هست، مقابل نیست و معدوم
پیشنهادات کاربران
هست
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.