شاداب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(ص مر.) تازه، با طراوت، مسرور.
فرهنگ عمید
پرطراوت، خرم: دائم گل این بستان شاداب نمیماند / دریاب ضعیفان را در وقت توانایی (حافظ: ۹۸۴)،
[قدیمی، مجاز] آباد، بارونق،
حل جدول
سر کیف
ریان
مترادف و متضاد زبان فارسی
آبدار، پرآب، باطراوت، تروتازه، خرم، شادمان،
(متضاد) پژمرده
فرهنگ فارسی هوشیار
شادمان، مسرور، خرم، خوشحالی کنان
فرهنگ پهلوی
تر و تازه، خرم - نام سخنوری بوده است
پیشنهادات کاربران
خوشحالی کنان
خندان و بسیم
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.