سینه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
بخشی از بدن که بین گردن و شکم محدود است، پستان. [خوانش: (نِ) [په.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
استخوانبندی بالای شکم از گردن به پایین که در میان آن قلب و ریهها قرار دارد،
[مجاز] پستان،
[مجاز] ریه،
[مجاز] بخش جلو هرچیز،
* سینه کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز]
پیش انداختن و به جلو راندن، در پشت سر کسی یا حیوانی قرار گرفتن و او را با فشار سینه به جلو راندن،
(مصدر لازم) بر زمین خوردن سنگ یا تیر یا چیز دیگر پس از پرتاب شدن و منحرف گشتن آن به سمت دیگر،
(مصدر لازم) فخر کردن، نازیدن،
حل جدول
صدر
مترادف و متضاد زبان فارسی
صدر، پستان، ذهن، حافظه، دل، خاطر، گستره، پهنه، عرصه
گویش مازندرانی
پستان، نوک پستان، لیفه ی شلوار، بخش جلویی پیراهن یا شلوار...
فرهنگ فارسی هوشیار
استخوان بندی بالای شکم از گردن به پائین که در میان آن دل و شش قرار دارد و بمعنی پستان
پیشنهادات کاربران
بتیا
کش
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.