سوراخ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
[په.] (اِ.) رخنه، شکاف.، ~ موش داره، موش گوش داره کنایه از: توجه دادن به حفظ زبان و دور و بَر و ملاحظه فضول و خبرچین و مثل آن نمودن.، ~ دعا را گم کردن کنایه از: مصلحت و خیر و راه را گم کردن.
فرهنگ عمید
روزنه، رخنه،
حل جدول
ناو
سوله
ثقب
مترادف و متضاد زبان فارسی
رخنه، سوفار، شکاف، فرج، ترک، ثقبه، ثلمه، روزن، روزنه، منفذ، مجرا، لانه، چاله، حفره، گودال، غار، مغاک، نقب، بیغوله، گوشه پرت و دور افتاده، پستو، سوراخ سمبه، مخفیگاه
فرهنگ فارسی هوشیار
منفذ، شکاف، رخنه
پیشنهادات کاربران
ثلمه
روزن، روزنه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.