خوش قدم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خوش قدم. [خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ] (ص مرکب) مبارک پی. میمون النقیبه. فرخ پی. فرخنده پی. خجسته پی. مقابل بدقدم. (یادداشت مؤلف). || نامی از نامهای کنیزان سیاه. (یادداشت مؤلف).
خوش قدم. [خوَش ْ /خُش ْ ق َ دَ] (اِخ) رجوع به سیف الدین خوشقدم شود.
خوش قدم. [خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ] (اِخ) دهی از دهستان علیشروان بخش بدره ایلام، واقع در 65هزارگزی خاور ایلام. کوهستانی و سردسیر با 320 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فرهنگ عمید
ویژگی کسی که قدمش میمون و مبارک است، خجستهپی،
حل جدول
مبارک پی
مترادف و متضاد زبان فارسی
خجسته، خوشیمن، مبارکپی، فرخندهپی، شگوندار، مبارک، میمون، همایون،
(متضاد) بدقدم، نحس، بدیمن، نامبارک
پیشنهادات کاربران
مبارک پا
همایون نخل
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.