بی پرده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بی پرده. [پ َ دَ / دِ] (ص مرکب) بی حجاب. مکشوف و آشکارا. (ناظم الاطباء). || صریح. آشکار. واضح:
سخن بی پرده میگویم ز خود چون غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی.
حافظ.
حل جدول
صریح
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشکار، بیپروا، بیرودربایستی، صریح، باصراحت، بالصراحه، رک،
پیشنهادات کاربران
هویدا
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.