ادا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(مص م.) به جا آوردن، پرداختن دینی که بر شخص فرض و لازم است، (اِ.) ناز، کرشمه، رمز، اشاره، (عا.) حرکات مسخره و بیهوده، تقلید. [خوانش: (اَ) [ع. اداء]]
اصول (~. اُ) (اِمر.) ناز و کرشمه، نمودن کراهت و جز آن.
بهجا آوردن، گزاردن، انجام دادن، ادای فریضه،
پرداختن: ادای دِین،
بیان کردن: ادای تلفظ صحیح،
ناز، کرشمه، غمزه، عشوه،
تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه،
(صفت) [مقابلِ قضا] (فقه) ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود،
* ادا درآوردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا،
* ادای دِین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است،
* ادای شهادت: گواهی دادن،
همراه اصول
بجا آوردن
بجا آوردن، شکلک، همراه اصول
حرکت لغو وتقلید.
حرکت لغو و تقلید
بجا آوردن، شکلک، همراه اصول، حرکت لغو و تقلید
یکی یک دانه – بی همتا
عشوه، غمزه، ناز، اشاره
حرکت لغو وتقلید.
ناز و کرشمه
شکلک، غمزه، غمیش، عشوه
فیس، افاده، افه