آرزومند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
مشتاق، آزمند، کامجوی، دارنده حسرت. [خوانش: (~. مَ) (ص مر.)]
فرهنگ عمید
وِیژگی کسی که آرزوی چیزی دارد، مشتاق،
[قدیمی، مجاز] نیازمند،
[قدیمی، مجاز] عاشق،
حل جدول
امیدوار
حان
شایق
مترادف و متضاد زبان فارسی
امیدوار، خواستار، راجی، راغب، شایق، عاشق، متمنی، متوقع، مسئلت، مشتاق، منتظر، هواخواه
فرهنگ فارسی هوشیار
مشتاق، مایل
پیشنهادات کاربران
هوسناک
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.